مقدمه:
هرگاه كه بشر جامعه اي تشكيل داده، فرهنگ نيز به وجود آمده. فرهنگ سازه اي است اجتماعي، چنان پيچ در پيچ و چند بعدي كه ارائه تعريفي جامع از آن دشوار است. سبكهاي ادبي – هنري يك جامعة تشكيل دهنده بخشي از فرهنگ آن جامعه است. همچنين در يك جامعه، پيدايش فرهنگ سياسي، مركب از رفتار و عقايدي كه زندگي اجتماعي را شكل مي بخشد و مردم نگرشهايي را در مورد چگونگي ادارة جامعه ايجاد مي كند، نيز محتمل است. از آنجايي كه در غرب معني و مفهوم فرهنگ بيشتر فرهنگ مادي تلقي مي گردد، بنابراين براي واژة فرهنگ تعاريف بسيار گوناگوني وجود دارد. به طور مثال فرهنگ گاهي به عنوان يك كمك كننده در زندگي انسان و عامل پذيرفته شدن به طرد او از جامعه و گروه مي باشد. گاهي به عنوان عاملي ميان فرد يا محيط پيرامون وي رابطه برقرار مي كند و شناختي از محيط به انسان مي دهد.
فرهنگ آن جنبه از زندگي است كه ميان فرد و محيط پيرامون رابطه برقرار مي سازد و اين امكان را براي فرد فراهم مي كند تا در بارة پديده هاي محيط اطراف خود شناخت پيدا كرده و آنها را ارزيابي نموده و به نحوي بروي آن پديده ها و يافته ها كار كند تا به نتيجه مطلوب برسد.
فرهنگ از مرز ايدئولوژي فراتر رفته و در واقع خميرماية هويت بخش افراد يك جامعه است. آگاهي از وجود زبان، نژاد، پيشينه، مذهب، عادات، رسوم، نهادها، و يك موطن واحد و مشترك ايجادگر يك فرهنگ مستقل است.
همانطور كه مستحضريد فرهنگها سطوح مختلفي دارند، مانند فرهنگ روستايي، شهري، ملي و يا فرهنگهاي خانوادگي، قومي يا قبيله اي و يا نژادي.
معمولاً هويت فرهنگ به يك ملت يا كشور محدود نمي شود. تمدن گسترده ترين سازه هويت فرهنگي است كه در ساية آن، انسانهاي مختلف به مجموعه رسوم و سنن زيباشناختي، فلسفي و تاريخي و اجتماعي كه تقريباً از ديگر رسوم متمايز است احساس تعلق مي كند.
در دنياي معاصر تمدنهاي بارز و مشخصي وجود دارند كه عبارتند از تمدن اسلامي، غربي، هندي و چيني.
برچسب ها:
فرهنگ دموکراسی رابطه فرهنگ و دموکراسی