این فایل در قالب فرمت word قابل ویرایش ، آماده پرینت و استفاده میباشد
چكيده تحقيق : 2
مقدمه : 3
تعريف يادگيري : 4
مقايسه آموزش با يادگيري : 9
مدل عمومي آموزشي : 12
مرحلة 1: فعاليتهاي پيش از آموزش 12
مرحلة 2: فعاليتهاي پيش از آموزش و در ضمن آموزش 13
مرحلة 3 : فعاليتهاي ضمن آموزش 13
مرحلة 4 : فعاليتهاي ضمن آموزش و پس از آموزش 13
مرحلة 5 : فعاليتهاي پس از آموزش 14
نتيجه گيري : 15
پيشنهاد : 15
چكيده تحقيق :
در اين تحقيق سعي نشده يادگيري و اجزاء آن تعريف نشود . كه گفتيم يادگيري يعني ايجاد تغييرات نسبتاً پايدار در رفتار بالقوه يادگيرنده ، مشروط بر آنكه اين تغيير بر اثر اخذ تجربه رخ دهد . كه اكثر بزرگان تعليم و تربيت تعاريف مختلفي از اين مقوله كرده اند كه از جملة آنها : ( گود) good و برافي Brophy نظر خود را اينگونه بيان نموده اند .
يادگيري يك رويداد كاملاً دروني است . شيمي و عصب شناسي مغز هنوز به خوبي مسئله را روشن نكرده است امّا بر ما معلوم شده است كه تمام آنچه را كه ما ياد مي گيريم به طور انحصاري و اختصاصي در سلول هاي ويژه مغزي ذخيره مي شود . اين بدان معني است كه يادگيري براي هميشه در مغز ذخيره مي شود ، حتي اگر هرگز در رفتار ظاهر نگردد .
علاوه بر تعريف يادگيري مقايسه آموزش با يادگيري بيان شده است . كه از جمله ؛ يادگيري هميشه معطوف به يادگيرنده است اما آموزش مستلزم فعاليت متقابل بين حداقل دو نفر ( معلم و شاگرد ) است . يادگيري و آموزش دو فرآيند نامرتبطهستند ، در واقع اين دو به هم وابسته اند . يادگيري هدف است و آموزش وسيله ي رسيدن به اين هدف . اما با وجود اين وابستگي ، آموزش و يادگيري دو فرآيند مستقل هستند .
در اين مقاله يك مدل عمومي آموزشي هم بيان شده است كه داراي 5 مرحله مي باشد :
1: فعاليتهاي پيش از آموزش
2: فعاليتهاي پيش از آموزي و در ضمن آموزش
3: فعاليتهاي ضمن آموزش
4: فعاليتهاي ضمن آموزشي و پس از آموزش
5: فعاليتهاي پس از آموزش كه در بخش محتوا به طور مفصل درباره ي آنها توضيح خواهيم داد .
مقدمه :
با عرض سلام و ادب خدمت همة دست اندركاران تعليم و تربيت و همة عزيزاني كه با آموزش درست و اصولي خود راه ترقي و رسيدن به قله هاي رفيع علم و دانش را براي فراگيران مهيا مي كنند اينجانب به عنوان يك معلمي كه بيش از 20 سال تجربه ي آموزشي را دارا مي باشم و مدام در حال جستجوي يك روش و مدل صحيح آموزشي هستم در اين مطالب ناچيز خود هم توانسته ام با مطالعه نظريات مهم بزرگان تعليم و تربيت و كساني كه سالها زحمت كشيده اند و توانسته اند در اين زمينه خدمات شاياني به جامعة بشريت بكنند قسمت كوچكي از زحمات اين عزيزان را گردآوري نمايم و اميدوارم كه هم خود من و تمام كساني كه اين مقاله ي ناچيز را مطالعه مي كنند بتوانند از آن حداقل استفاده را بكنند و تا آنجا كه امكان دارد در امر تدريس و آموزش به كار گيرند .
با اميد موفقيت
تعريف يادگيري :
يادگيري يعني ايجائ تغيير نسبتاً پايدار در رفتار بلقوة يادگيرنده ، مشروط بر آنكه اين تغيير بر اثر اخذ تجربه رخ دهد .
ويژگي هاي مهم اين تعريف عبارتند از تغيير نسبتاً پايدار ، رفتار بالقوه ، و تجربه . در زير اين ويژگي ها را توضيح مي دهيم .
1. كاربرد اصطلاح تغيير نسبتاً پايدار يا ثابت به اين منظور است كه تغييرات موقتي رفتار را كه حاصل عوامل انگيزشي و هيجاني ، انطباق حسي ، خستگي ، يا استعمال داروهاي مخدر هستند از حوزة يادگيري بر كنار كند . از آنجا كه تغييرات ناشي از اين عوامل موقتي وگذرا هستند ، آنها را نمي توان به يادگيري نسبت داد . براي مثال ، ممكن است براثر خستگي رفتار او به حالت اول باز خواهد گشت .
به عنوان مثالي از انطباق حسي ، وقتي شخص وارد اتاقي كم نور مي شود ، بر اثر باز شدن مردمك چشم او و ساير تغييراتي كه در شبكية چشمش اتفاق مي افتد ، ديد او به تدريج نسبت به اشياء اتاق بهتر مي شود . اما از آنجا كه اين تغيير يك تغيير فيزيولوژيكي است و جنبة موقتي دارد ، از جملة تغييراتي كه نام يادگيري به آنها اطلاق مي شود به حساب نمي آيد .
2. كاربرد اصطلاح رفتار بالقوه يا توان رفتاري حاكي از آن است كه يادگيري بر نوعي ايجاد توانايي در فرد دلالت مي كند ، و ما با مراجعه به رفتار بالفعل يا عمل آشكار او ، اين توانايي را استنباط مي كنيم . « وقتي رفتار جانداران از جمله انسان تغيير مي كند ، ما استنباط مي كنيم كه در آنها يادگيري ايجاد شده است »
رفتار نهان به اعمال دروني فرد كه به طور مستقيم قابل مشاهده نيستند گفته مي شود ، مانند يادآوري ، تفكر ، تخيل ، و از اين قبيل . ما از طريق رفتارهاي آشكار به رفتارهاي نهان پي مي بريم . هر چند كه برخي از روانشناسان براي رفتار آشكار اهميت بيشتري قائل مي شوند ، و گروهي ديگر به رفتارهاي نهان توجه بيشتري دارند ، به قول گيج وبرلاينر « همة روانشناسان نياز دارند تا رفتارهاي آشكار فرد را مورد مشاهده قرار دهند تا تعيين كنند كه آيا تغييراتي كه يادگيري نام دارند در فرد اتفاق افتاده اند يا نه . »
بنابراين ، ما براي كسب اطلاع از ميزان يادگيري فرد به رفتار قابل مشاهده يا به اصطلاح دقيق تر به عملكرد او مراجعه مي كنيم . عملكرد نيز مانند رفتار آشكار به جنبة قابل مشاهدة يادگيري اشاره مي كند ، اما تفاوت رفتار با عملكرد در آن است كه رفتار به هر گونه عمل شخص گفته مي شود ، در حاليكه عملكرد به نتيجة عمل فرد اشاره مي كند كه در ارزشيابي از ميزان يادگيري او مورد استفاده قرار مي گيرد . به نظر گانيه ( 1977) عملكردها رفتارهايي هستند كه بر حسب تأثيراتشان دسته بندي و نامگذاري مي شوند .
براي مثال ، يك پاسخ [ رفتار] ممكن است « حركت دادن موزون انگشت بر روي ناحية كوچكي از پوست سر » باشد . اما مفيدتر است كه اين پاسخ را عملكرد « سر خاراندن » بناميم .
در واقع عملكرد شخص همان محصول يادگيري اوست . بنابراين ، ما با مشاهدة تغييرات حاصل در عملكرد شخص استنباط مي كنيم كه در او يادگيري اتفاق افتاده است . به قول هيلگارد و باور ( 1975، ص 2 ) ، تفاوت بين يادگيري و عملكرد ، تفاوت بين « دانستن چگونه انجام دادن كاري و عملاً انجام دادن آن است . »
عملكرد متأثر از عواملي چون انگيزش ، شرايط محيط ، و خستگي است . پس بنابر اقتضاي اين عوامل ، عملكرد فرد ممكن است شاخص نسبتاً درستي از يادگيري او باشد ، يا اينكه نتواند آن را به خوبي نشان دهد . براي مثال ، ممكن است عملكرد شخص ، تحت تأثير داروهاي مخدر يا خستگي ، كاهش پيدا كند . اين امر نبايد سبب شود كه ما فكر كنيم يادگيري اصلاً صورت نگرفته يا آنچه كه عملاً از شخص سر مي زند به طور دقيق منعكس كنندة يادگيري اوست . همچنين عدم توانايي دانش آمز يا دانشجو در دادن جواب به سؤالهاي يك آزمون ممكن است به اين معنا نباشد كه او جواب سؤالات را ياد نگرفته است ، بلكه عواملي چون خستگي ، بي خوابي ، اضطراب ، بيماري و جز اينها ممكن است سبب شده باشند كه او ، به رغم دانستن جواب سؤالها ، قادر به جواب دادن آنها به طور كامل نباشد . از اين مطلب مي توان نتيجه گرفت كه براي دستيابي به ميزان واقعي يادگيري هم بايد از وسائل دقيق اندازه گيري عملكرد ياد گيرنده از قبيل آزمونها و ساير وسايل اندازه گيري استفاده كرد ، و هم عملكرد او را به دفعات مختلف و در شرايط متفاوت مورد سنجش قرار داد .
مقايسه آموزش با يادگيري :
آموزش به فعاليتهاي هدف دار معلم كه براي ايجاد يادگيري در يادگيرنده به صورت كنش متقابل بين معلم و يادگيرنده جريان مي يابد اطلاق مي شود . از مقايسة تعريفهاي يادگيري و آموزش به اين نتيجه مي رسيم كه بين فرايندهاي يادگيري و آموزش تفاوت وجود دارد . يادگيري هميشه معطوف به يادگيرنده است ، اما آموزش مستلزم فعاليت متقابل بين حداقل دو نفر ( معلم و يادگيرنده ) است . البته معني اين مطلب آن نيست كه يادگيري و آموزش دو فرايند نامرتبط هستند ؛ در واقع ايندو به هو وابسته اند . يادگيري هدف است و آموزش وسيلة رسيدن به اين هدف . اما با وجود اين وابستگي ، آموزش و يادگيري دو فرايند مستقل هستند .
مرحلة 5 : فعاليتهاي پس از آموزش
پس از اجراي آزمون جامع و نهايي و سنجش عملكرد يادگيرندگان هم در شرايط امتحاني و هم در شرايطي به غير از شرايط امتحاني و به دست آوردن نتيجة حاكي از ميزان پيشرفت يادگيرندگان ، معلم بايد به قضاوت دربارة طرح آموزشي خود بپردازد . اگر اكثر دانش اموزان يا دانشجويان به اكثر هدفهاي آموزشي دست نيافته باشند ، معلم در فعاليتهاي مختلف خود كه در مراحل بالا ذكر شدند موفقيت كامل به دست نياورده است و بايد در طرح آموزشي خود تجديد نظر كند .
برچسب ها:
مقاله گزارش کارورزی نظريه پردازي آموزش پرورش بيان چند نظريه آموزشي درباره يادگيري طرح مدل آموزشي مقاله كارآموزي نظريه پردازي آموزش و پرورش و بيان چند نظريه آموزشي درباره يادگيري و طرح يك مدل آموزشي پروژه کاراموزی گزار