ضياءحسيني (١٣٨٤: ٢٢) نيز در رابطه با يکي از فرضيات مربوط به پيدايش زبان که خود «نظريه تکامل زبان » مي نامد، چنين عنوان مي دارد که «در آغاز زبان به صورت سر و صداهاي ساده براي ابراز شادي، درد و غيره بود. به تدريج به گونه اي تکامل يافت که نشان دهنده نحوه فعاليت مغز انسان و امکانات و محدوديت هاي مجراي صوتي وي است. آنگاه همگام با پيشرفت هاي جامعه به سوي پيچيدگي، زبان نيز به تدريج پيچيده شد. مغز و دستگاه صوتي انسان نيز براي رويارويي با نيازهاي روزافزون اجتماعي وي به تدريج تکامل يافت ».
٣) منشأ سازگاري فيزيکي - جسماني (physical adaptation source)
ما به جاي ملاحظه انواع اصوات (در معناي عام آن) به عنوان منشأ زبان مي توانيم انواع خصوصيات جسمي انسان را مورد ملاحظه قرار دهيم ؛ به ويژه آن خصوصياتي که متمايز از جانداران ديگر است و مي تواند در توليد گفتار نقش داشته باشد. بايستي پذيرفت که اساسا «پديد آمدن زبان نمي توانسته است بدون تغييرات اساسي در ساخت و حجم مغز و استخوانبندي هاي دهان و گلو و غيره ممکن باشد» (نک. بخش ضمائم، از کتاب ريوير، ١٣٧٩: ٢٥٨ و نيز بنگريد به لاينز، ١٩٨١: ٢٩ و مدرسي، ١٣٨٧: ٢). مي توان ابراز داشت که در مرحله اي ابتدايي، نياکان ما در مرحله بسيار مهمي از تکامل، قامتي مستقيم يافتند و بر روي دو پا حرکت کردند و عملکرد دستها و اعضا و جوارح جلو بدنشان تغيير يافت. برخي تأثيرات اين نوع تغيير را مي توان در تفاوت هاي بين جمجمه گوريل و جمجمه انسان نئاندرتال متعلق به شصت هزار سال پيش مشاهده کرد. بازسازي مجراي گفتاري انسان نئاندرتال نشان مي دهد که برخي تمايزات صوتي شبه همخواني محتمل بوده است.
در ضمن ضياءحسيني (١٣٨٤: ٢١) آنجا که به فرضيه «تکامل مغز و جسم » مي پردازد، يکي از علل اصلي تطور مربوطه را اجتماعي بودن نوع بشر انگاشته، چنين بيان مي دارد که مغز و دستگاه صوتي انسان به سبب آنکه موجودي اجتماعي بوده و به يک وسيله ارتباطي نياز داشته است، تکامل مي يابد تا بتواند به اين نياز بقايي پاسخ دهد. پس از نسل هاي بسيار اين تکامل مغز و دستگاه صوتي موجد توانايي زبان شد که امروزه پديده اي ذاتي و ژنتيکي است يعني آنکه با تولد انتقال مي يابد.
٤) منشأ اشاري - حرکتي (gesture source)
بنا به گفته لاينز (١٩٨١: ٢٩) قابل قبول تر مي نمايد که زبان از يک سيستم ارتباطي «اشاري - حرکتي » و نه از سامانه ارتباطي «صوتي » سرچشمه گرفته باشد. زبان ممکن است در زماني که اجداد بشر وضعيت اندامي عمودي به خود پذيرفته، دستها آزاد شده و اندازه مغز فزوني يافته، به عنوان يک سامانه اشاري - جنبشي توسعه يافته باشد. در حقيقت اين امکان وجود دارد که کليه خصوصيات ويژه زباني، به صورتي که امروزه ما با آنها آشناييم، از همان نخست به منصه ظهور نرسيده و به واقع «زبان » از يک «غيرزبان » نشئت گرفته باشد. مدرسي (١٣٨٧: ٣) مي گويد که در فاصله زماني ميان روي آوردن انسان به زندگي اجتماعي و به انجام رسيدن تحولات زيستي لازم (از قبيل تکامل مغز و تغيير آرواره ها، دندان ها، حنجره و حفره هاي فوق چاکنايي) براي توليد و درک گفتار، انسان از نوعي زبان اشاره اي يا حرکتي براي پيام رساني استفاده مي کرده است. تئوري منشأ اشاره اي يا حرکتي زبان انسان مورد پذيرش بسياري از دانشمندان مانند وونت و پاجت بوده است. در زبان حرکتي از حرکات برخي از اندامها مانند سر و به ويژه دستها استفاده مي شده است اما از آنجا که در جريان کار اجتماعي، دستها نقش اساسي داشته اند، توان ارتباطي اين نظام به هنگام کار کاهش مي يافته است. به علاوه عدم امکان استفاده از زبان حرکتي در هنگام شب يا مناطق جنگلي و مانند آن و نيز نارسايي هاي آن در بيان مفاهيم انتزاعي، کارآيي نظام حرکتي را دچار محدوديت مي ساخت. بنابراين طبيعي به نظر مي رسد که در يک روند طولاني و با گذر از يک دوره بينابيني (که در آن حرکات و اشارات با اصوات طبيعي و غريزي همراه بوده اند)، حرکات دست ها، سر و غيره به فک، لب ها، زبان و غيره منتقل شده باشد و دستها براي کار اجتماعي آزاد شده باشند. به اين ترتيب، پيدايش و تحول زبان دلايل اجتماعي، زيستي و رواني دارد و نتيجه تکامل انسان در طول هزاران سال است. البته برخي دانشمندان معتقدند که اجتماعي شدن انسان و نياز او به ارتباط، خود، دليل مهمي براي تحولات زيستي انسان بوده است. مطابق اين نظر با پيچيده تر شدن مناسبات اجتماعي، ذهن انسان به ناگزير فعال تر شده و در نتيجه بر وزن و حجم مغز او افزوده گرديده است.
براي عمل گفتار نيز استفاده کرده و در واقع يک وظيفه ثانوي بر اين اندامها تحميل کرده است. به اين ترتيب به نظر گروهي از دانشمندان، انديشمندي و سخنگويي انسان کنوني، حاصل يک سلسله تحولات اجتماعي و زيستي در يک روند تکاملي طولاني است.
٥) منشأ ژنتيکي (genetic source)
مجموعه اي تماما غيرارادي از تکامل و پيچيدگي زبان کودک، باعث شده تا برخي محققين دنبال چيزي قوي تر از فقط سازگاري هاي کوچک جسمي انسان به عنوان منشأ زبان بگردند. اينجاست که برخي محققين فرضيه ذاتي بودن (innateness hypothesis) زبان را پيش مي کشند. به نظر مي رسد که فرضيه مزبور به عنوان راه حلي براي معماي منشأ زبان به چيزي در ژنتيک انسان، احتمالا يک جهش مهم و برجسته، به عنوان منشأ زبان اشاره داشته باشد. اين فرضيه، محققين مربوطه را براي يافتن منشأ اصلي زبان و چگونگي پيدايش آن، به سوي پيداکردن ژن زباني ويژه اي (که علي الخصوص مختص انسان باشد) سوق داده است. در واقع اين محققين چنين مطرح مي سازند که استعداد زباني مي تواند به صورت ژنتيکي در نوزاد انسان به وديعه گذاشته شده باشد. (نک. يول، ١٣٨٥: ٧).
تكامل زبان
همچنان كه گفته شد نظريههايي مبني بر چگونگي به وجود آمد زبان ارائه شد. البته بعضي کلمات ممکن است از يک تسميهي آوائي برخوردار باشند و يا ترجيحاً از اصواتي استفاده شود که از طريق اشياء توليد شده است. براي مثال «کوکو» که در زبان انگليسي از صداي همان پرنده برداشت شده است، با «هيس » که از صداي مار تقليد مي شود. و يا صداي «آخ » که در موقع درد به زبان مي آوريم.
نتيجهگيري
تعدادي از زبان شناسان معتقدند که در اجراي يک نقش ويژه در تکامل زبان حرکات (دست) به ارتباط صوتي در مسير تکامل جاري ارجحيت دارد. سيستم نورونهاي آينه اي درحصول اطلاعات تقليدي فراهم شده و اجازه برگشت آن براي تبديل به علائم اشاره اي اوليه جهت توسعه زبان نقش مهمي را به عهده دارند. گرچه در خيلي ازگونه ها، همانند پرندگان و وزغها نشان مي دهد که طرف چپ مغز آنها براي توليد صدا به کار مي رود، در انسانها تسلط بر اين قسمت در راست دستها خيلي قوي مي باشد؛ در ديگر حيوانات توليد اشاره و حرکات در تمامي جمعيت دوجانبه مي باشد. گرچه بعضي راسته پستانداران اوليه و خاص از جمله سگ سانان و گربه سانان، حتي موشها تمايل دارند از يک پنجه خود استفاده کنند، ولي هيچگونه مزيت سيستماتيک براي قسمت چپ يا راست مغز اين گونهها وجود ندارد. بنابراين، وقتي که زبان اشاره ي اوليه رشد پيدا کرد، آواپردازي نيز با آن آميخته شد، لذا زبان و سيستم اشاره و مزيت راست دستي در انسان، به تخصيص جايگاه آن در مغز انجاميد.
منابع:
- اگرادي، و. و دابروولسکي، م. و آرنف، م. (١٣٨٠). درآمدي بر زبانشناسي معاصر. ترجمه ي علي درزي. تهران: سمت.
- امين، سيدحسن (١٣٨٧). "زبان، فصل مميز انسان ". مجله حافظ. شماره ٤٩. ٣٥-٣٢.
- ترسک، ر. ل. (١٣٨٠). مقدمات زبانشناسي. ترجمه ي فريار اخلاقي. تهران: نشر ني.
- دورانت، ويل (١٣٨٣). لذات فلسفه (پژوهشي در سرگذشت و سرنوشت بشر). ترجمه ي عباس زرياب خوئي. تهران: شرکت انتشارات علمي - فرهنگي.
برچسب ها:
پاورپوينت فرضيه هاي چگونگي پيدايش زبان تكامل گذر تاريخ