لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 24 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
تحول مفهوم اوقات فراغت ، نظام هاي توليدي و بازار كار
هدف اصلي اين مقاله بررسي تحول مفهوم اوقات فراغت در دو دوره بعد از صنعتي شدن در اواخر قرن نوزدهم و قرن بيستم و بعد از دهه 1980 است.
مروري کلي بر تحول مفهوم اوقات فراغت
هدف اصلي اين مقاله بررسي تحولات مفهوم اوقات فراغت در دو دوره صنعتي شدن و گسترش سرمايه داري در اواخر قرن نوزدهم و قرن بيستم و تحولات بعد از دهه 1980 آنطور که در نظريات جامعه شناسان و بررسيهاي جامعه شناسي اوقات فراغت منعکس شده است. تحولاتي که در ساخت اقتصادي و بازار کار در اين دو دوره رخ داد ماهيت اوقات فراغت را دگرگون کرد. رشد صنعتي شدن بر پايه نظام سرمايه داري نگرش به اوقات فراغت را از آنچه در دوره کهن و جامعه ماقبل سرمايه داري با آن مواجه بوده تغيير داد. رشد جنبش کارگري و بالا گرفتن عرصه ستيز اتحاديه هاي کارگري و کارفرمايي و تحول در مديريت علمي واحدهاي صنعتي در جهت ظهور مفهوم جديدي از اوقات فراغت بود که به کلي متفاوت از تعريف آن در دوره باستان است. اگر واژه اوقات فراغت را ريشه شناسي کنيم از ريشه لاتين به معني "اجازه دادن" مي آيد لذا فراغت به معني رخصت دادن معني مي دهد.( تاميلسون، 1993، 329 -330) حتي در انديشه يوناني نيز واژه فراغت هم ذوج کار و يا نيروي کار بوده است. در ميان متفکران گذشته ارسطو فراغت را به مثابه پيشه اي جدي مي دانسته است: " ما حرفه و کار و شغلي را در پيش مي گيريم تا فراغتي داشته باشيم". در نظر اول اين طور استنباط مي شود که به نظر ارسطو فراغت وضع ايده آلي است که هر شهروند به دنبال و در آرزويش است. لذا صرف اوقات فراغت لازمه زندگي است. ( مارت، 1989، ص 14) اما آنطور که بعدا در بررسي قضاوت مسلط در باره ديدگاه انديشمندان باستان در خصوص اوقات فراغت خواهيم پرداخت برخلاف نظر بارت آنچه ارسطو از اوقات فراغت منظور نظر داشته است هم ذوج بودن آن با کار است و نه در مقابل کاربودن. اين درست در مقابل مفهومي از اوقات فراغت قرار مي گيرد که مربوط به تحولات بعد از صنعتي شدن و رشد نظام سرمايه داري است. بنابر اين فراغت در دوره مدرن بتدريج در مقابل کار
3
قرار مي گيرد. يعني ما در مقابل دستمزد فعاليتي مي کنيم تا فراغتي داشته باشيم. بنابر اين فرق است بين تلقي ما از اوقات فراغت در دوره مدرن که در بيشتر نوشته جات مربوط به اوقات فراغت در علوم اجتماعي آمده است : يعني قراغت به معني " فرصتي براي وقت آزاد " . ( ويليامز ، 1976) در چنين تلقي، کار فعاليتي است که يه شما براي انجام آن پرداختي صورت مي گيرد اما فراغت صرف زماني است که اجباري در انجامش نيست و پولي هم در قبال آن درياقت نمي کنيد. بعدا نشان خواهيم داد که در دوره جديد تا چه حد چنين تعريفي از اوقات فراغت تنها ساده انگاري بيش نيست و بررسي هاي تجربي را از عينيت دور مي کند. به عبارت ديگر رابطه کار و فراغت براحتي رابطه اي متجانس محسوب نمي شود و براحتي نيز غير متجانس نيست. بلکه رابطه اي است که با تحولات اجتماعي و اقتصادي در حال تحول بوده است. آنچه که اين مقاله بطور مشخص دنبال مي کند بررسي تحول مفهوم اوقات فراغت در سه مرحله ماقبل مدرن ( دوران باستان ) ، دوره مدرن ( انقلاب صنعتي و صنعتي شدن ) و دوره مدرنيته متاخر ( دوران جهاني شدن ) است. در هر يک از اين دوره ها نگرش گروه هاي مختلف مردم در جوامع گوناگون به اوقات فراغت متفاوت بوده است که اين ناشي از تحولات در عرصه ساخت اقتصادي است. در دوره مافبل مدرن اوقات فراغت بخشي از زندکي فرهنگي بوده است. اما در دوره صنعتي فراغت به واقع مشکل جامعه صنعتي تلقي مي شده است چون بطور مشخص فعاليت هاي فراغتي ماقبل مدرن فعاليت هايي غير مولد تلقي شدند. نظم توسعه صنعتي اوليه در بيشتر جوامع فراغت را بالقوه مشکل جامعه صنعتي مي پنداشت و لذا گسترش آن را بر نمي تابيد. آنطور که در بخش بعد بررسي خواهد شد چنين نگرشي به اوقات فراغت بر اساس تفسيري خاص از اوقات فراغت در جامعه ماقبل مدرن بود. يعني اينکه اگر کارگر صنعتي به مانند جامعه و فرهنگ ماقبل سرمايه داري و صنعتي زماني را به اوقات فراغت بپردازد نظم نيروي کار و توليد در خطر قرار خواهد گرفت. براي همين بود که فرهنگ اوقات فراغت و تفريح سنتي مورد حمله قرار گرفت تا به حاشيه رود. ( تامسون ؛ 1967) در حقيقت مي توان گفت فعاليت فراغتي در اوايل رشد دوره صنعتي مدرن حوزه تضادهاي سياسي و فرهنگي و اجتماعي بود که به شکل ستيزاتحاديه هاي کارگري و مديريت کارخانه ها و کارفرماها تجلي مي يافت. اما به تدريج که ساخت اقتصادي تغيير کرد و بازارهاي مصرفي تشکيل شد حوزه هاي فراغتي
3
براي اقشار مختلف شکل يافت. بنابر اين مي توان تحول در مفهوم اوقات فراغت را همگام در تحول در ساخت هاي اقتصادي که پيامد ظهور حوزه ستيز است نيز جستجو کرد. بر اين اساس در جامعه مصرفي امروز نمي توان همان تعريفي را از اوقات فراغت بکار برد که در آغاز جامعه صنعتي و يا در جامعه کهن و باستاني بکار مي رفت ، چون ويژگيهاي جامعه مصرفي ماهيتا با انواع جوامع گذشته متفاوت است.
اوقات فراغت در عصر باستان : تصحيح يک قضاوت تاريخي
با گسترش انقلاب صنعتي بخشي از اهداف طبقه کارگر و جنبش کارگري حق برخورداري از اوقات فراغت و رفتن به تعطيلات بود که از طريق اتحاديه هاي کارگري تحت عنوان مرخصي با استفاده از حقوق و دستمزد دنبال مي شد. به قول آدرنو اصطلاح اوقات فراغت يا داشتن وقت آزاد در همين دوران باب شد يعني فراغت خاطر و داشتن زندگي راحت و بي دغدغه. (آدرنو، 1379 ، ص 27) البته جنبش طبقه کارگر يا جنبش کارگري در ابتدا بيشتر اوقات فراغت را با پول در تنش مي ديده است ( کراس ، 1986) . لذا در تاريخ کارگري مساله گرفتن استفاده از تعطيلات و داشتن اوقات فراغت با دريافت پول در دستور کار اين جنبش قرار گرفت. کاهش ساعات کار و حق استفاده از مرخصي با حقوق از دستاوردهاي اتحاديه هاي کارگري در غرب در اوايل دهه 1930 در غرب بود. اين مساله با رشد جنبشي همزمان است که با زبان کمبل به آن مي توان جنبش رشد اخلاق مصرفي نام داد. ( کمبل ، 1983 و 1987 ) کمبل با استفاده از واژه هاي وبر در کتاب " اخلاق پروتستانتيسم و روح سرمايه داري " اخلاق مصرف را در مقابل اخلاق توليد مي گذارد، يعني اينکه مصرف زمان ديگر ضد ارزش تلقي نگردد.
بهر حال تمامي حقوقي که کارگران مطالبه کردند در پي جنبش اوقات فراغت تقاضا شد. به عبارت ديگر افزايش استفاده از مرخصي همراه با حقوق برابر است با رشد صنعت فراغت. يعني سيطره جادويي که در آن مردم ، خود حداقل تصور مي کنند که بر اساس اراده آزاد خود عمل مي کنند. در نقد صنعت فراغت به عنوان توطئه کالائي شدن فراغت در ديناي سرمايه داري آ درنو اين استدلال را مطرح مي کند که خود
برچسب ها:
تحقیق درباره تحول مفهوم اوقات فراغت تحول مفهوم اوقات فراغت دانلود تحقیق درباره تحول مفهوم اوقات فراغت تحول مفهوم اوقات فراغت تحقیق درباره تحول مفهوم اوقات فراغت