لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 33 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
فلسفه دين و فلسفه علم دين
فلسفه هر علمى تابع آن علم و متفرع بر آن علم است. يعنى تا خود علم پديد نيايد، نوبتبه پديد آمدن فلسفه آن علم نمىرسد. به عبارت ديگر، هر علمى معرفت درجه اول و فلسفه آن علم، معرفت درجه دوم است.
علم فقه و علم كلام و علم تفسير و علم تاريخ اسلامى - با همه شعب آن - نياز به فلسفه علم دارند و همانطورى كه خود اين علوم تدوين و تكميل شدهاند، فلسفه آنها هم بايد تدوين و تكميل شود. علوم بالقوه اسلامى هم بايد از قوه به فعل بيايند و در مسير تدوين و تكميل قرار گيرند و آنگاه كه حدود و ثغور آنها مشخص شود و به درجه پختگى نائل شوند، نياز به فلسفه علم پيدا مىكنند.
نگارنده معتقد است كه ما فلسفه اسلامى داريم. فلسفه اسلامى از خود متون معتبر اسلامى مايه مىگيرد. قطعا متون معتبر اسلامى معارف عميق عقلى مطرح كردهاند. مسائل ما بعدالطبيعه و الهيات، در قرآن و نهجالبلاغه و كتب حديث، فراوان است. مخصوصا مسائل الهيات بالمعنىالاخص كه غايت و نتيجه مسائل الهيات بالمعنىالاعم است. متكفران اسلامى و علماى برجسته وظيفه دارند مسائل الهيات بالمعنىالاخص قرآن و احاديث معتبر را دقيقا شناسائى كنند و آنها را با الهيات بالمعنىالاعم ارتباط و پيوند دهند. اينجاست كه فلسفه اسلامى در هر دو قسمت الهيات بالمعنى الاعم و الهيات بالمعنى الاخص، تحقق پيدا مىكند.
نمىخواهم بگويم: تاكنون در اين زمينه هيچكارى صورت نگرفته است. كتب فلسفى فلاسفه مشائى و اشراقى و حكمت متعاليه، همه در همين مسير گام زدهاند. همه انديشمندان حوزههاى مشاء و اشراق و حكمت متعاليه، سعى كردهاند در الهيات بالمعىالاخص سخن اسلام را بگويند. تلاش همه آنها اين بوده است كه الهيات بالمعنىالاخص اسلام را بر الهيات بالمعنىالاعم، مبتنى سازند.
مباحث وحدت يا كثرت وجود، تشكيك وجود يا ماهيت، اصالت وجود يا ماهيت، جعل وجود يا ماهيت، حدوث و قدم، تقدم و تاخر، قوه و فعل، عليت و معلوليت، ذهنيت و خارجيت، همه از مباحث زيربنائى مسائل مربوط به الهيات بالمعنىالاخص، محسوب مىشوند.
فيلسوف اسلامى با متكلم اسلامى فرق دارد. هرچند فيلسوف شيعى با متكلم شيعى فرقى ندارد. فيلسوف اسلامى تابع عقل و منطق و برهان است و هرگز متعبد به ظواهر الفاظ نمىشود و جز در برابر نصوص قطعى و مسلم، سر تسليم فرو نمىآورد. ولى متكلم اسلامى تابع ظواهر الفاظ است. آن هم ظهورى كه به حوزه عرفى خود او مربوط مىشود. و به همين جهت است كه با توجه به آيه كريمه «الرحمن على العرش استوى»
(2) . معتقد مىشود كه خداوند، موجودى مجسم است و بر كرسى مىنشيند.
فيلسوف اسلامى جمود بر اين ظواهر ندارد، بلكه از تاويل هم مىپرهيزد. او معتقد است كه الفاظ، معانى گستردهاى دارند. معناى عرش و استواء را نبايد در محدوده ماده و ماديات محصور كرد تا نياز به تاويل يا جمود بر ظاهر پيدا شود. همچنان كه معناى «يد» هم در عضو بدنى محدود و محصور نمىشود و بنابراين، نه لازم است كه خدا را موجودى مجسم و داراى ست و پا بدانيم و نه نيازى به تاويل و گريز از حقيقتبه مجاز داريم (3) .
«يد» مظهر قدرت و تخت و عرش مظهر فرمانروائى و استواء، استيلاء است و بنابراين، بدون اين كه نياز باشد كه قائل به تجسم خداوند شويم و بدون اين كه محتاج به تاويل و حمل بر معناى مجازى باشيم، مىتوانيم آيات را فهم كنيم و پايههاى الهيات بالمعنىالاعم و الهيات بالمعنىالاخص را استوار سازيم.
با توجه به بيان فوق، نه تنها نياز به فلسفه علم فقه و فلسفه علم كلام اسلامى و فلسفه علم تفسير و فلسفه علم اخلاق اسلامى و فلسفه علم تاريخ يا تواريخ اسلامى داريم كه به فلسفه اسلامى هم محتاجيم. اينك نخستبه تعريف كلام، سپس به تعريف فلسفه علم مىپردازيم.
برچسب ها:
تحقیق درباره فلسفه دين و فلسفه علم دين فلسفه دين و فلسفه علم دين دانلود تحقیق درباره فلسفه دين و فلسفه علم دين فلسفه دين فلسفه علم دين تحقیق درباره فلسفه فلسفه