بیان مساله:
توجه به هیجانها و عواطف و کاربرد مناسب آنها در روابط انسانی، درک هیجانات خود و دیگران و مدیریت مطلوب آنها و نیز ایجاد همدلی با دیگران و استفاده مثبت از هیجانها موضوعی است که طی دهه گذشته با عنوان هوش هیجانی (عاطفی ) مورد توجه قرار گرفته است.
توجه به بهره وری سازمانی که خود حاصل کارایی و عملکرد است، از مقوله هایی است که همواره ذهن مدیران سازمان ها را به خود مشغول می دارد. بی تردید عملکرد مدیران از مواردی است که می تواند بهره وری را تحت تاثیر قرار دهد، بر همین اساس شناسایی عواملی که بتواند عملکرد مدیران را بهبود بخشد از الزامات مدیریت منابع انسانی در هر سازمانی است، بر همین پایه است که ارزشیابی عملکرد مدیران اهمیت می یابد، در واقع ارزشیابی عملکرد راهی است که مدیران می توانند به نقاط قوت و ضعف مدیران پی ببرند و با شناسایی عوامل اثرگذار بر آن، فعالیت های سازمانی را بهبود بخشند (رضا، 2010). شناسایی این عوامل و بهبود آنها می تواند عملکرد شغلی را ارتقا دهد. یکی از عوامل موثر در عملکر مدیران میزان مهارت های مدیران می باشد که هوش هیجانی و به عنوان یکی از این ضروریت ها مطرح می شود. دانشگاه به عنوان یک عامل اجرایی در آموزش و تربیت فرد وهدایت وی به سمت شهروندی موثر و مفید به حال جامعه ، دارای نقش موثر بوده و بدون تردید تامین کننده ی نیروی انسانی مورد نیاز جامعه درآینده خواهد بود . به همین دلیل امروزه در جوامع مختلف , دانشگاه ها از نظر کمی و کیفی رشد و گسترش یافته و تقاضا برای راهیابی روز به روز زیادتر می شود و تعداد کثیری دانشجو برای تحصیل و برخورداری از مزایای آن به این مراکز روی می آورند .
مساله هوش به عنوان یکی از ویژگی های اساسی که تفاوت فردی را در بین انسان ها موجب می شود از ابتدای تاریخ مکتوب انسان ها مورد توجه بوده است (ونگ ولاو، 2003).
پژوهشگران هوش هيجاني را شناخت، كنترل و به كارگيري قابليتهاي عاطفي خود و ديگران در رفتارهاي فردي و گروهي براي كسب حداكثر نتايج ميدانند كه داراي چهار مؤلفة خودآگاهي، خودمديريتي ، آگاهي اجتماعي و مديريت رابطه است. افراد با هوش هيجاني بالا از توانمنديهاي اجتماعي و مهارتهاي ارتباطي برخوردارند و با درك احساسات خود و ديگران، در انتقال و بيان احساسات به خوبي عمل ميكنند( پاشاشريفي حسن،1386)
هوش هیجانی دربردارنده آگاهی، تنظیم و بیان درست دامنه ای از هیجانات است. لذا توانایی شناخت، ابراز و کنترل این هیجانات یکی از ابعاد مهم هوش هیجانی است و توانایی فرد در هر کدام از این توانایی ها منجر به اختلالاتی برای فرد می شود (شامرادلو، 1383). در این رابطه مایر و سالووی (1998) بیان می دارند برخورداری فرد از هوش هیجانی می تواند زمینه بهبود بسیاری از عملکردهای رفتاری فرد از جمله عملکرد شغلی را به وجود آورد.در این رابطه اکسترمرا و فرناندز (2005)، هوش هیجانی را به عنوان پیش بینی کننده عمده ای در بهبود عملکرد افراد در جنبه های مختلف زندگی می دانند.
هوش هیجانی به عنوان مجموعه ای از توانایی های غیر شناختی ، بر دانش ها و مهارت ها و توانایی رویارویی موفقیت آمیز در شرایط مختلف محیطی تأثیر می گذارد (بار-ان ، 1997).
هوش هیجانی مجموعه ای توانایی ها مانند خودآگاهی، همدلی، خودنظم بخشی، انگیزش خود و مهارت های اجتماعی می باشد که بر عملکردهای رفتاری افراد تأثیر می گذارد (گلمن ، 1995). بنابراین هوش هیجانی به عنوان یکی از عوامل موثر بر عملکرد شغلی کارکنان مطرح می شود که می بایست به آن توجه شود.
گلمن (2000) هوش عاطفی را مهارتی می داند که دارنده آن می تواند با کسب خودآگاهی روحیات خود را کنترل نموده و خودمدیریتی خود را بهبود بخشد و از طریق مدیریت روابط به شیوه ای رفتار کند که روحیه خود و دیگران را بالا ببرد. هوش عاطفی، توانایی فرد برای اداره احساسات و عواطف، همدلی با سایر افراد و برخورد مناسب در روابط عاطفی است. مایر و سالوی4 (2004) هوش عاطفی را توانایی ارزیابی، بیان و تنظیم عاطفه خود و دیگران و همچنین استفاده کارآمد از آن می دانند. هر چه یک شغل پیچیده تر باشد، هوش عاطفی اهمیت بیشتری می یابد)اسمیگلا و پاستوریا 5 ،2000) مهارت های هوش عاطفی به فرد اجازه می دهد تحت شرایط سخت، بهتر فکر کند و از هدر رفتن زمان به واسطه احساساتی همچون خشم، اضطراب و ترس جلوگیری نماید. افرادی که دارای هوش عاطفی بالایی هستند، بهتر با دیگران کنار می آیند و اجازه نمی دهند اضطراب و پریشانی آنان را از حل موفقیت آمیز مشکل باز دارد. چنین افرادی نسبت به دیگران توجهی خالصانه و صادقانه دارند. به سرعت و سهولت ذهن خود را آرام و شفاف می سازند و به این ترتیب راه را برای بصیرت و بینش درونی و ایده های خلاق به روی خود می گشایند.
وزینگر 6(200) معتقد است که افرادی که هوش عاطفی بالایی دارند، هیجانات خود را بکار می گیرند تا با استفاده از آنها رفتار و تفکر خود را در راستای دستیابی به اهداف هدایت نمایند. از نظر وی به کارگیری هوش عاطفی در محیط کار امکان پذیر بوده و از اهمیت بالایی برخوردار است. او به این نکته اشاره می نماید که هوش عاطفی را می توان پرورش داد و توسعه بخشید. هوش عاطفی خصوصیتی نیست که افراد داشته باشند یا نداشته باشند، بلکه افراد هوش عاطفی خود را با آموزش و تمرین مهارت ها و قابلیت هایی که هوش عاطفی را افزایش می دهد، تقویت می کنند.
برچسب ها:
پروپوزال مدیریت دانلود پروپوزال پروپوزال آماده مدیریت رابطه هوش عاطفی عملکرد مدیران شهرداری پروپوزال هوش عاطفی هوش عاطفی مدیران پروپوزال عملکرد مدیران عملکرد مدیران هوش عاطفی بررسی عوامل موثر بر عملکرد مدیران