مقدمه:همه دست اندرکاران آموزش علوم، از تغييرات وسيع برنامه هاي علوم در طول چند دهه گذشته آگاهي دارند. اين تغييرات محدود به يک کشور نيستند و مي توان گفت، کم و بيش در بيش تر کشورها (به پيروي از الگوهاي غربي) به درجاتي رخ داده اند. در ضمن در همين مدت، مطالعات گسترده اما کم تر شناخته شده اي در زمينه هاي ديگر، يعني رفتار معلمان در کلاس هاي درس که اهميت آن هم کم تر از اهميت تحولات اولي نيست، صورت گرفته اند. بيش تر اين مطالعات بر دو موضوع استوار بوده اند که به علت عدم کارآيي کافي، مورد انتقاد فراوان هم واقع شده اند. اين دو موضوع عبارتند از:
1- جست و جوي عاملي ساده درباره عمل ياددهي و يا در وجود خود معلم، که در يادگيري دانش آموزان موثر باشد. اما در طول نيم قرن مطالعه چنين عاملي يافت نشد.بنابراين، ادامه چنين مطالعاتي بي فايده تلقي شده است.
2-تعيين درجه شايستگي کار معلم به روش هاي گوناگون و معمول ارزشيابي که نتيجه آن ها چيزي بر دانش فعلي نيفزود و تغييري در رفتار معلمان پديد نياورد.
فهرست مطالب:مقدمه
بیان مسئله
تدریس علوم دوره ابتدائی
اصلاح سبک
آقاي اسميت و روش فعال
برنامه هاي جديد به عنوان عوامل پديدآورنده تغيير
رفتار قابل مشاهده
رفتار کلامي
تحليل رفتار خود
آموزش علوم همراه با فعاليت هاي عملي
پیشنهادات
نتیجه گیری
منابع
برچسب ها:
آموزش علوم دوره ابتدائی و برنامه هاي جديد