هم اكنون بيش از نيم قرن از زماني كه پيتردراكر براي توصيف
گروه جديدي از كاركنان كه سرمايه زمين و يا نيروي كار ديگر ابزار اصلي توليدشان
تلقي نميگردد بلكه توجه شان بر استفاده موثر از دانايي معطوف ميشد و منجر به
ابداع واژه كاركنان دانايي شد نميگذرد و امروزه كاركنان دانايي يا بهتر بگويئم
دانشگران حرفه اي درصد بزرگ و رو به رشدي از كاركنان بزرگترين و موفق ترين سازمانهاي
دنيا را تشكيل ميدهند.
برايان
و جويس ) قدمی و همکاران 1384)
از سوي ديگر چرا تعداد زيادي از مردم موقعيتهاي
خود را براي موفقيت از بين ميبرند اين تنها به اين علت نيست كه اين مديران جديد
هوش و مهارت لازم را براي شغل ندارند، اين مديران از آثار و خصوصيات فردي خود،
ايدئولوژيها و رفتارها روي انسانها آشنايي نداشته و به موفقيت نميرسند، در واقع
توانايي خويش را قبل از پريدن در يك ديگ بزرگ آبجوش ازريابي نميكنند
(ابدالي، 1384)
در اين جهان موج سوم
به سيطره اي دست مييابد كه به شيوههاي تازه خلق و بهره برداري از دانايي مبتني
است
تافلر (جعفري،1374)
امروزه سازمانهاي آموزشي مخصوصا مراكز آموزش عالي رسالت
تربيت انسانهاي متخصص و نيز توليد دانش را در جامعه بر عهده دارند
برچسب ها:
بررسی رابطه بین تیپهای شخصیتی مدیران و اثربخشی آنان