. امکان معرفت
- به چه چیزی معرفت داری.
- آیا معرفتی که از راه مشاهده و آزمایش به دست می آید یکسره حدس و گمان است؟
- آیا با تفکر ناب مستقل از مشاهده و آزمایش می توان به یقین رسید؟
- آیا موضوعاتی است که خرد ما از فهمش ناتوان باشد و هیچگاه نتوان درباره آنها معرفتی یقینی داشت؟
- در چه شرایطی یک شخص به چیزی معرفت دارد؟
چیستی معرفت
- در چه شرایطی یک شخص به چیزی معرفت دارد.
- در چه شرایطی باور یک شخص به چیزی موجه است.
به
عبارتی اصولاً معرفت شناسی شاخه ای از فلسفه است که با ماهیت دانش سر و
کار دارد . معرفت شناسان تلاش می کنند به پرسش هایی نظیر دانش چیست؟ چه
چیزی را می توانیم بدانیم؟ حدود دانش کدامند؟ دانستن یعنی چه؟ سرچشمه های
دانش کدامند؟ پاسخ دهند. این پرسش ها از دوران یونان باستان و حتی پیش از
آن مطرح بوده اند(هرگنهان والسون[1]، 1993،نقل از خسروجردی).
اصطلاح معرفت شناختی در زبان انگلیسی نخستین بار توسط جیمز فردریک فرایر فیلسوف اسکاتلندی مورد استفاده قرار گرفت.
انگیزه معرفت شناسی
این
که معرفت به راستی مسئله است، نکته ای نیست که بداهتش فوراً آشکار شود.
به نظر آدمی عادی، ما یا چیزی را می دانیم یا نمی دانیم.
به
سادگی ممکن است عقیده ای اختیار کنیم که دانسته های بعدی ما نادرستی آن
را نمایان کند. در اینجا می توان گفت در اشتباه بوده ایم، اما پیش از آنکه
دانسته باشیم عقیده ما اشتباه بوده است، می پنداشتیم که به آن واقعیت
معرفت داشته ایم. روشن است که اگر بخواهیم واژه معرفت را درست بکار ببریم،
زمانی از آن استفاده می کنیم که امکان خطا نباشد، اما از کجا بدانیم در
خطا نیستیم؟
- شاید بپنداریم که سرچشمه معرفت شناسی، مشاهده جهان پیرامون است، یعنی تاثرات حسی منبع موثق اطلاعاتند.
- شاید بپنداریم که تنها شناخت ناشی از داده های حسی گرفتار محدودیت است و با منطق قیاسی و دانش ریاضی می توان به یقین رسید.
تاریخچه معرفت شناسی
در دوره یونان باستان
در
این دوره هر چند که معرفت شناسی به صورت علم مستقل مطرح نبود ولی
مسئله«ارزش شناخت»که یکی از محوری ترین مباحث معرفت شناسی می باشد مورد
توجه بوده است.
برخی مانند پارمنیدس الئایی[2] به خاطر کشف خطای حواس، منکر نقش حواس در ادراکات شده و نقش عقل را برجسته کردند، در مقابل بعضی مثل هراکلیتوس[3] بر فایده حواس تاکید داشت و نقش عقل را نادیده گرفت.
در قرن پنجم قبل از میلاد سوفسطائیان[4] ظهور کردند که اساساً منکر واقعیت خارجی شدند.
بعد از آن «مسئله شناخت» بصورت جدی تر مطرح شد، و سقراط[5] و افلاطون به مخالفت با سوفسطائیان پرداختند. بعد از این برهه سه مشرب فکری اصلی به توضیح آرا سقراط و افلاطون پرداختند:
-تجربه گرایان[6]:
معتقد بود ند«معرفت حسی» اساس معرفت بشری است و به همین خاطر اعتبار
ریاضیات را انکار میکردند، زیرا مسائل آن با معرفت حسی قابل اثبات نبود.
- شک گرایان:[7]موضوع
معرفتشناختی دیوید هیوم راجع به جایگاه و شان عقل و خرد آدمی است که
نگاه کاملاً تجربهگرایانه و ضد سنت عقلگرایی ارسطویی دارد.
- نو افلاطونیان[8]: جنبه
عرفانی داشت در حقیقت التقاطی بود از نظریات افلاطون و ارسطو و برای
ادراک، سه مرحله قائل بودند که پس از این سه مرحله، نوبت به مرحله عالی
یعنی شهود و متحد شدن با «احد» میرسید، آن مراحل عبارتند از: ادراک حسی،
فهم، عقل.
فرمت ورد قابل ویرایش
تعداد صفحات: 89
مبانی نظری و پیشنه تحقیق جهت نوشتن فصل دوم پایان نامه ارشد و دکتری
همراه با رفرنس نویسی و پاورقی داخل متن
پیشینه تحقیق کامل: خارجی و داخلی
منابع فارسی کامل
منابع انگلیسی کامل