مدیریت دانش تعاریف
علمی متعدد یا حتی متناقضی برای مدیریت دانش، در منابع معتبر مختلف
میبینیم. نکته جالب اینجا نهفته است که تمامی این تعاریف درست است ولی هیچ
یک کامل نیست. ارائه یک تعریف کامل از مدیریت دانش نه امکان پذیر است نه
منطقی، چرا که هر سازمانی از دیدگاه منطق خود به مدیریت دانش مینگرد و بر
پایه تعریف خاصی از دانش، مدیریت آن را نیز تعریف مینماید. در زمینه
مدیریت دانش دو دیدگاه واگرا وجود دارد که هریک در درک مفاهیم و همچنین
پیاده سازی مدیریت دانش، نگاههای متفاوتی را بدنبال دارد. این دو دیدگاه
عبارتند از:
1) دیدگاه متمرکز بر فناوری اطلاعات و 2) دیدگاه متمرکز بر کارکنان.
دیدگاه
متمرکز بر فناوری اطلاعات بر ساخت نظامهای اطلاعاتی متمرکز است و به
درگیر ساختن متخصصانی که با کامپیوتر و علوم اطلاعاتی آشنایی دارند، گرایش
دارد. این رویکرد بر این مفهوم دلالت دارد که دانش، موجودیت و یا محصولی
است که باید بهطور مستقل از منبع آن، شناسایی، طبقه بندی، ذخیره و توزیع
شود. در این دیدگاه، روشهای بسیاری برای بازنمایی دانش توسط محصولات و
مصنوعات وجود دارند که غالبا شامل مستندات میگردند اما از طریق نمادها،
نقشها، تصاویر و آیکونها نیز نشان داده میشوند.
از
سوی دیگر دیدگاه متمرکز بر کارکنان بر ارزیابی و توسعه مجموعه پیچیدهای
از مهارتها و فنون پویا، که متغیر هستند، تمرکز میکند. متخصصان این
زمینهها عموما از سوابقی در علوم مدیریتی یا اجتماعی برخوردارند. این
سوابق و پس زمینهها باعث میشود که در این دیدگاه بر دانش، بیشتر به عنوان
یک فرآیند تکیه شود. رویکرد مزبور به دنبال راههایی برای تشویق، واسطه
گری و فعال کردن تبادل دانش با تاکید بر ابزارهای ارتباطی و تعامل است و
دانش را در رابطه با منبع آن، یعنی کارکنان در نظر میگیرد (اخگر، جهانیان، 1389).
در
عصر تحولات و تغییرات سریع، سازمانهایی در جرگه موسسات موفق قرار
میگیرند که مرتبا دانش جدید تولید نموده، آنرا در سطح سازمان گسترش داده و
با سرعت زیاد از آن در محصولات و خدماتی که ارائه میدهند استفاده کنند.
به همین دلیل بود که در دهه 90 میلادی مهندسی فرآیند با تکامل خود نام
مدیریت دانش بر خود نهاد (اخوان، باقری، 1389).
براساس
مباحث مطرح شده، ميتوان مديريت دانش را اينطور تعريف کرد: توانايي سازمان
در استفاده از سرمايه معنوي (تجربه و دانش فردي نزد هر فرد) و دانش دسته
جمعي، به منظور دستيابي به اهداف خود از طريق فرايندي شامل توليد دانش،
تسهيم دانش و استفاده از آن به کمک فناوري. مدیریت دانش فرآیند خلق ارزش از
داراییهای نامحسوس سازمان میباشد. داراییهای نامحسوس همچنین بعنوان
سرمایهی معنوی، شامل سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری و سرمایه ارتباطی یا
سرمایه مشتری میگردد. سرمایهی انسانی، قدرت مغز و معلومات کارکنان در
سازمان میباشد. سرمایهی ساختاری نیز به داراییهای معنوی اطلاق میشود که
نمیتواند به آسانی توسط کارکنان به خانه برده شود (لیبوویتز[5]؛ 1957).
پرز[6]
در سال 1999 مدیریت دانش را گردآوری دانش و قابلیتهای عقلانی و تجربیات
افراد یک سازمان و ایجاد قابلیت بازیابی آنها بعنوان یک سرمایهی سازمانی
تعریف میکند. کینگ[7] (1999) مدیریت دانش را فرآیند خلق، سازماندهی، اشاعه و حصول اطمینان از درک اطلاعات مورد نیاز برای انجام یک کار میداند.
بهطور
خلاصه مدیریت دانش توانایی خرد جمعی در افزایش پاسخ گویی و نوآوری است.
درک سه نکتهی اساسی از این تعریف بسیار مهم است. اول اینکه دانش (خرد
جمعی) به هم مرتبط است و در آن مجموعهای از تجارب و دیدگاههای مختلف وجود
دارد. دوم اینکه مدیریت دانش یک عامل شتاب دهنده (کاتالیزور) و تسهیل کننده[8]
است که مانند یک اهرم بین شرایط محیطی و محرکها عمل میکند. و سوم اینکه
دانش در محیطهای بدون رویارویی (برخورد) قابل کاربرد است. بنابراین، تمایز
مشخص بین مدیریت اطلاعات و مدیریت دانش بسیار مهم است. هرکدام از آنها در
موفقیت سازمان مهم بوده ولی هرکدام نیازهای مختلف و رویکردهای متفاوت را
میطلبند. مدیریت اطلاعات شامل پاسخهای از پیش تعیین شده به محرکهای
پیشبینی شده است. مدیریت دانش شامل پاسخهای نوآور و خلاق به فرصتها و
چالشهای جدید است. در کسب و کار پاسخهای طراحی شده به محرک کنترل شده
میتواند از طریق رویکردهای سنتی فناوری اطلاعات، به صورت خودکار باشد. راه
حلهای مبتنی بر دانش با این حال بر روی کاربرد پاسخهای خلاقانهی جدید
در یک محیط کاری متنوع تمرکز دارد (سیف اللهی، داوری، 1388).
مدلهاي مديريت دانش
از
آنجا که تاکنون مدل مدیریت دانشی که مورد توافق همگان باشد موجود نیست،
لازم است تا ضمن آشنایی با مدلهای ارائه شده در این زمینه، بر حسب مورد و
متناسب با موضوع مورد نظر، از آنها بهره جست. دستهبندی مدلها به دو گونه
است: یکی از نظر دیدگاهی که زمینه ساز مدلهاست و دیگری با توجه به مراحل
فرآیندی مدلهای ارائه شده میباشد.
رده بندی مدلها:
"کاکا بادسه و همکارانش[9]" در مقالهای با نام "مرور ادبیات مدیریت دانش" به چهار گروه از مدلهای دانش به شرح زیر اشاره دارند:
مدل شبکه[10]
در
این نوع از مدلها، تمرکز بر روی ارتباطات، کسب، تسهیم و انتقال به طریق
تبادل اطلاعات افقی است. دانشهای مهم در شبکهای متشکل از افراد که به
وسیله ابزار مختلف به هم میپیوندند، نهفته است و آگاهی از این بینشها و
اطلاعات، خارج از گروهها و تیمهای رسمی، عاملی کلیدی به شمار میرود. در
این نگرش، ساختن روابط اجتماعی، سرمایه اجتماعی و قائل بودن روابط متقابل،
به عنوان کار و فعالیت اصلی دانش، مورد توجه قرار گرفته است.
مدلهای شناختی[11]
دانش
در حقیقت دارایی سازمان است که نیاز به دستیابی دقیق، بیان، ذخیره، اندازه
گیری، نگهداری و انتشار کنترل شده دارد. ایجاد ارزش از طریق کاربرد متوالی
بهترین روشهای حاصل و نیز پرهیز از خطاهای نا آشکار ریشه یابی شده و به
همراه بهره بردن از درسهای آموخته شده به دست میآید. در این نگرش بر روی
استفاده دوباره، تکثیر، استانداردسازی و حذف روشهای قدیمی که کارایی خود
را از دست داده اند، تمرکز میشود.
فرمت ورد قابل ویرایش
تعداد صفحات: 78
فصل دوم مبانی نظری و پیشنه تحقیق جهت نوشتن فصل دوم پایان نامه ارشد و دکتری
همراه با رفرنس نویسی و پاورقی داخل متن
پیشینه تحقیق کامل: خارجی و داخلی
منابع فارسی کامل
منابع انگلیسی کامل
برچسب ها:
پیشینه تحقیق و مبانی نظری مدیریت دانش و خلاقیت سازمانی دانلود پیشینه تحقیق و مبانی نظری مدیریت دانش و خلاقیت سازمانی مبانی نظری مدیریت دانش و خلاقیت سازمانی رابطه مدیریت دانش و خلاقیت سازمانی مدیریت دانش خلاقیت سازمانی