یادگیری سازمانی
مفهوم يادگيري
يادگيري در حقيقت مفهوم بسيار گستردهاي دارد كه در قالبهايي چون نگرشهاي نو، حل مسأله، كاربرد معلومات در استدلال، تفكّر و ..... به وجود ميآيد. به عبارت ديگر يادگيري فرآيندي است كه در آن رفتارها و پندارهاي افراد تغيير مييابد و به گونهاي ديگر ميانديشند و عمل ميكنند. يادگيري را ميتوان اين گونه تعريف كرد: "هر گونه تغييرات نسبتاً دائم در رفتار كه در ا ثر يك تجربه مستقيم يا غيرمستقيم ايجاد ميشود". بسياري از محققان معتقدند يادگيري تغييري است كه بر اثر تجربه يا آموزش در رفتار موجود زنده پديد ميآيد. ممكن است اين رفتار در كوتاهمدت يا بلند مدت قابل مشاهده باشد. به هر حال، اين آموختهها در طول زندگي موجب تغيير در رفتار و بينش يادگيرندگان ميشوند.
گرانتهام[1] اظهار ميدارد كه يادگيري باعث توانايي پاسخگويي سريعتر و مؤثرتر به محيط پيچيده و پويا ميشود. يادگيري همچنين انتشاراطلاعات، برقراري ارتباط، آگاهي و كيفيت تصميمگيري در سازمانها را افزايش ميدهد( گرانتهام، 2002).
از طرفي تغيير در ادراكات، نحوه تفكّر، بهخاطرسپردن و تشخيص افراد در دايره آثار يادگيري قرار ميگيرد. سازمان يادگيرنده نيز در فراگيري از همين تعريف تبعيت ميكند، بدين معني كه چنين سازماني در طول زمان ميآموزد، تغيير ميكند و عملكردهايش متحول ميشود. ميزان موفّقيت هر جامعه، وابسته به توان يادگيرندگاني دارد كه درگير فرآيند يادگيري هميشگي و دائمي هستند.
پس از درك مفهوم يادگيري، موضوعاتي كه اساس رويكرد يادگيري را به وجود ميآورند بايد مورد توجه قرارگيرند:
· افراد به روشهاي مختلف ياد ميگيرند؛
· آگاهانه يا آشكاربودن فرآيند يادگيري به فراگيران كمك ميكند تا كنترل بيشتري بر روي يادگيري خود اعمال كنند؛
· افراد و گروهها ميتوانند ياد بگيرند كه مؤثرتر ياد گيرند؛
· مديران براي تغيير رفتار خود در جهت حمايت از يادگيري و ترغيب به آن، نيازمند كمك ميباشند؛
· لازم است نقش آموزش و آموزشدهندگان در قالب سازمان يادگيرنده بازنگري شود(كري[2]، 1992).
نظريههاي يادگيري
بحث نظريههاي يادگيري از ميراث غني و متنوعي برخوردار است. قريب صد سال پيش مبحث يادگيري زير سلطه نظريههاي فلسفي قرار داشت، از جمله فلسفه ارسطو و افلاطون. با نخستين بررسيهاي آزمايشي كه توسط ابينگهاوس و پاولف[3] به عمل آمد، روشهاي تحقيق در علوم طبيعي در مسائل يادگيري نيز مورد استفاده قرار گرفت. بر مبناي انبوه مدارك علمي كه حاصل كار آزمايشگاههاي روانشناسي در نقاط مختلف جهان بود، نظريههاي جامعتر و اصول دقيقتري در مبحث يادگيري ارائه گرديد. در طول تحول و رشد مباحث مربوط به يادگيري، دو مكتب مهم شكل گرفت: نظريه رفتاري و نظريه شناختي .
نظريه رفتاري
بنيانگذار اين مكتب واتسون[4] در سال 1913 بود. اين مكتب بر مبناي جهانبيني تجربهگرايي، معتقد است كه تجربه تنها منبع اصلي دانش و يادگيري است و يادگيري از راه كسب تجربه صورت ميگيرد. براي روانشناسان رفتاري موضوع مهم علم روانشناسي، رفتار آشكار است و كسب رفتار را غالباً با فرآيندهاي شرطيسازي توضيح ميدهند. اين روانشناسان به اهميت تمرين، تقويت و مجاورت در يادگيري تأكيد دارند .
نظريه شناختي
در حدود همان زماني كه رفتارگرايان نظريه خود را در ايالت متحده مطرح نمودهاند، گروه كوچكي از روانشناسان به اهميت ادراك يا بينش و تشخيص فرد و به طور كلي عوامل دروني در يادگيري تأكيد داشتند. نظريات گشتالت[5] ، پياژه[6] و لوين[7] از جمله نظريات شناختي يادگيري هستند.
در سالهاي اخير گروهي از روانشناسان با تأكيد بر هر دو عامل دروني و بيروني، مكتب ديگري تحت عنوان مكتب رفتاري - شناختي پايهريزي كردند. از نظريات ديگري كه بعد از اين مكاتب شكل گرفت، ميتوان به نظريه عصبي فيزيولوژيك يادگيري و نظريه خبرپردازي اشاره كرد.
به طور عام ، نظريه يادگيري شامل مجموعهاي از اصول و قوانين در زمينه فرآيند يادگيري است . نظريههاي يادگيري به بررسي فرآيند يادگيري ميپردازند و تلاش ميكنند چگونگي يادگيري و عوامل مؤثر بر آن را مورد بررسي قرار دهند. براي رسيدن به اين هدف هر يك از صاحبنظران، اين مسأله را از زواياي مختلف مورد بررسي قرار دادهاند كه موجب به وجود آمدن نظريههاي مختلف در زمينه يادگيري شده است.
امروزه دو نظريه معروف در تبيين فرآيند يادگيري عرضه شده است. اين دو نظريه شرطيكردن عامل و نظريه يادگيري اجتماعي ميباشند:
نظريه شرطيكردن عامل
شرطيكردن عامل[8] چنين استدلال ميكند كه رفتار تابع نتايج آن است. افراد ياد ميگيرند كه با در پيشگرفتن يك رفتار چيزي را كه مايلند ياد بگيرند يا از چيزي كه نميخواهند دوري گزينند. رفتار عامل به معناي رفتار داوطلبانه فراگرفته شده است كه در مقابل رفتار واكنشي يا رفتار فراگرفته نشده قرار ميگيرد. گرايش به تكرار چنين رفتاري تحت تأثير تقويت يا عدم تقويت منتج از عواقب آن رفتار است، بنابراين تقويت رفتار را استحكام بخشيده و احتمال تكرار آن را افزايش ميدهد. بر مبناي كارهاي اوليه انجام شده در اين زمينه، پژوهشهاي روانشناس دانشگاه هاوارد، بي . اف. اسكينر، دانش ما راجع به شرطيشدن عامل را گسترش داده است. حتي منتقدان او نيز كه نماينده گروه بزرگي هستند، نظر او را در اين باره قبول دارند. به نظر ميرسد كه رفتار را عوامل بيروني – يعني آموختهها- تعيين ميكنند نه عوامل دروني يعني بازتابها يا نياموختهها. اسكينر نشان ميدهد كه نتيجه مطلوب يك رفتار باعث تكرار آن ميشود. به علاوه رفتاري كه پاداش به آن تعلق نگيرد يا با تنبيه توأم باشد كمتر احتمال تكرار دارد.
نظريه يادگيري اجتماعي
افراد با مشاهده آنچه براي ديگران اتفاق ميافتد و نيز با شنيدن تجارب ديگران مثل آنكه خود تجربه كرده باشند آموزش ميبينند. از اينرو، بسياري چيزها را از الگوهايشان - اولياء، معلّمان، دوستان، برنامههاي تلويزيون، هنرمندان سينما و غيره – ميآموزند. اين نظر را كه ما ميتوانيم هم از طريق مشاهده و هم از طريق تجربه مستقيم بياموزيم، نظريه يادگيري اجتماعي[9] مينامند. نظريه يادگيري اجتماعي يك نوع بسط شرطيكردن عامل است - يعني نظريهاي كه ميگويد رفتار تابع نتايج است -اما وجود فراگيري از طريق مشاهده و اهميت نقش ادراك در فراگيري را نيز قبول دارد. مردم نسبت به برداشت و تعريفي كه از عواقب چيزي دارند واكنش نشان ميدهند نه نسبت به خود عواقب عيني .
تأثير الگوها از نقطهنظر فراگيري اجتماعي، اساسي است. چهار فرآيند از تعيين تأثيرگذاري يك الگو به روي افراد شناخته شده است :
· فرآيندهاي قابل توجه. مردم تنها وقتي از الگويي ميآموزند كه پيامد آن را مهم تشخيص دهند. افراد تمايل دارند از الگوهايي كه فكر ميكنند جذاب، مهم و يا شبيه خودشان هستند، بيشترين تأثير را بپذيرند.
· فرآيندهاي يادآوري. تأثير يك الگو بستگي به اين دارد كه فرد تا چه حد عمل آن الگو را به خوبي به خاطر آورد، حتي بعد از اين كه آن الگو به آساني در دسترس نباشد.
· فرآيندهاي الگوبرداري. پس از آنكه شخص رفتاري جديد را از الگو ديد، شبيه آن را انجام خواهد داد. بنابراين اين فرآيند ثابت ميكند كه فرد توانايي انجام فعاليتهاي الگوبرداري را دارد.
· فرآيندهاي تقويتي. هر گاه كه انگيزههاي مثبت يا پاداش وجود داشته باشد، افراد به اجراي رفتار الگو تشويق ميشوند. رفتارهايي كه تقويت شدهاند مورد توجه بيشتر، فراگيري بهتر و تكرار قرار ميگيرند تا رفتارهايي كه تقويت نشدهاند (رابينز ، 1384، 284).
يادگيري در سازمانها
يادگيري و كسب دانش يكي از دورههاي رقابتي براي سازمانهاي امروزي محسوب ميشود. به عبارتي ديگر، يادگيري سازماني فعاليت بلند مدتي است كه شرايط را به شرايط سودمند رقابتي تبديل ميسازد. اينكه كاركنان ما چه ياد ميگيرند در آينده سازمان ما تأثير ميگذارد.
به گفته گانز[10]:«عملكرد امروز، حاصل يادگيري ديروز است و عملكرد فردا، حاصل يادگيري امروز ميباشد» (ويندسور[11]،2001،3). يادگيري سازماني در ميان سازمانهاي علاقهمند به رقابت، نوآوري، و تأثيرگذار رايج شده است. آرجريس و شون[12](1978)، اولين محققان در اين زمينه، يادگيري سازماني را به عنوان كشف و تصحيح اشتباهات تعريف كردند. فايول و لايلز[13] (1985) یادگیری سازماني را به عنوان فرآيند بهبود فعاليتها به سوي شناخت و درك بهتر تعريف ميكنند. داجسون[14](1993) نيز يادگيري سازماني را اين گونه توصيف ميكند: «راه تثبيت سازمان، تكميل و سازماندهي دانش و موارد رايج پيرامون فعاليتها و فرهنگ سازمان». از طرفي هابر[15](1991) ميگويد يادگيري در يك سازمان زماني به وجود ميآيد كه از طريق پردازش اطلاعات، ميزان رفتار بالقوه سازمانها تفسير شود.
يادگيري سازماني بيشتر شامل بخشهاي آموزش فردي است. يك سازمان وقتي كه اعضاء سازمان آن را ترك ميكنند تواناييهاي يادگيري خود را از دست نميدهد. يادگيري سازماني در حافظه سازماني مشاركت دارد. به همين ترتيب سيستم يادگيري نه تنها افراد معدود بلكه افراد زيادي را در نتيجه جمعآوري تجارب، هنجارها و داستانها تحت تأثير قرار ميدهد ( هابر،1991).
يادگيري در سازمانها مي تواند :
1) از طريق انتشار و تسهيم ديدگاهها، دانش و مدلهاي ذهني از اعضاي سازمان روي دهد ؛
2) براساس دانش و تجربه گذشته باشد كه بستگي به مكانيسمهاي سازماني (سياستها، استراتژيها، مدلهاي واضح و ...) دارد. هر چند يادگيري سازمانها از طريق افراد و گروهها شكل ميگيرد، فرآيند يادگيري تحت تأثير مجموعه گستردهتري از متغيرها نيز ميباشد( ماركورات[16]،1996، 3).
امروزه بسياري از مديران ارشد به بهبود و پيشرفت يادگيري در سازمانهاي خود متقاعد شدهاند .اين آگاهي در مورد بهبود يادگيري از چند سئوال نشأت گرفته است: ويژگيهاي يك سازمان يادگيرنده خوب چگونه تعيين ميشود؟ سازمانها چگونه يادگيري خود را بهبود ميبخشند؟ تحقيق ادوين و همكارانش بر اين مبنا بود تا به سازمانها براي ايجاد سيستمهاي يادگيري بهتر كمك كنند.
وي يادگيري سازماني را ظرفيت سازمان براي ايجاد و بهبود عملكرد بر اساس تجربه تعريف ميكند . يادگيري يك پديده سطح- سيستمي[17] است زير ا يادگيري، سازمان را حتي اگر افراد آن تغيير كنند پابرجا نگه ميدارد.
يكي از فرضيات اين است كه سازمانها همانطور كه توليد ميكنند ميآموزند. يادگيري به اندازه يك وظيفه در توليد و ارائه كالاها و خدمات مؤثر ميباشد. البته سازمانها نبايد سرعت و كيفيت توليد خود را قرباني يادگيري كنند، بلكه بايد به سيستمهاي توليدي به عنوان سيستمهاي يادگيري توجه نمايند. سه عامل مربوط به يادگيري وجود دارد كه در موفّقيت سازمانها و شركتها حائز اهميت است:
· توانايي يا شايستگيهاي هستهاي توسعهيافته كه نقطهنظرهاي آغازين توليدات و خدمات جديد را بر عهده دارد ؛
· نگرشي كه بهبود مداوم زنجيره سازماني را حمايت ميكند ؛ و
· توانايي براي احياء مجدد .
اين عوامل برخي ويژگيهاي سازمان يادگيرنده را مشخص ميكند و به طور مداوم ارتقاء دانش را دنبال ميكند. اين دانش به پيشرفت تواناييها و قابليتها منجر ميشود. در واقع، توانايي سازمان براي بقاء و رشد براساس مزيتهايي است كه نشأت گرفته از شايستگيهاي هستهاي است كه اين شايستگيها با يادگيري گروهي همراه است. بر اساس اين فرض، تمام سازمانها از طريق يادگيري گروهي به عنوان بخشي از توسعه سازمان، خود را مشغول كردهاند. فرض ديگري كه مطرح ميباشد آن است كه زنجيره ارزش هر سازمان در قلمرو آموزش يكپارچه خلاصه ميشود. درك اين زنجيره شامل تفكّر در مراحل مختلف كار و شروع تصميمات استراتژيك صحيح به واسطه خدمت به مشتريان ميباشد.
فرآيندها و ساختارهاي يادگيري در سازمان ها
هابر(1991) فرآيندها و ساختارهاي يادگيري در سازمانها را اين گونه توصيف ميكند:
فرمت ورد قابل ویرایش
تعداد صفحات: 49
فصل دوم مبانی نظری و پیشنه تحقیق جهت نوشتن فصل دوم پایان نامه ارشد و دکتری
همراه با رفرنس نویسی و پاورقی داخل متن
منابع فارسی کامل
منابع انگلیسی کامل
ما در این بخش علاوه بر منابع مبانی نظری، منابع کلی دیگری رو برایتان در نظر گرفتیم تا همواره در نوشتن پایان نامه از این منابع بهره مند گردید.
برچسب ها:
دانلود فایل مبانی نظری یادگیری سازمانی دانلود مبانی نظری یادگیری سازمانی مبانی نظری یادگیری سازمانی مبانی نظری یادگیری سازمانی