فرمت ورد قابل ویرایش
شامل: 35 صفحه
انقلاب اسلامي ايران، تنها يك جهاد و مبارزه سياسي براي تغيير يك حكومت يا رژيم طغيانگر و ظالم و مستبد نــبود، بلكه نهضت بيداري يك ملت در برابر صف خودكامگي، استعمار و از خودبيگانگي بود.
حركت بيداري براي مقابله با استعمار و بركندن مباني فرهنگي ، اعتقادي و آئيني يك ملت بود. حـماسهاي براي احياء آئـين و فكر و انديشه ديني، اعتقادي و باورهاي ديرين و پا بر جاي يك ملت بزرگ بود. يك حماسه عظيم بود كه با همــت و غيـرت مردمي بپاخاسته، براي صيانت از ارزش هاي دين باورانه خود بسيج شدند.
اينچنين حركتي توانست، با دست آويزي به اصول و آرمانهــا و ارزشهاي مكتبي خود، تحـولات بسـيار گســتردهاي را در سنگرهاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و همچنين اقتصادي و منطـقهاي مارا در جهان بدنبال داشته است. بايد از بهترين تعبير نهضتهاي اسلامي براي اين عملكردها و پيامدهاي عظيم و اميدبخــش به دنـبال آن از كلمه تجـديد حيات اسـتفاده كنيم و اينچنين در يك نگاه فرهنگي ميتوانيم اين را "حيات طيبه يك ملت " بخوانيم.
و اگر در بحثها و گفتمان انقلاب يا همين حيات طيبه خوب نگاه افكنيم اينگونه ميبينيم كه:
* آرمانها و آئين و اصول فرهنگ اسلامي تكيه گاه و سنگر رهايي بخش براي دست يابي به پيروزي ملت و انقلاب بود.
* بهرهبري از فرامين و تعاليم اسلام و ائمه هدي
* ايجاد و املاي عدالت اجتماعي به ويژه عزت بخشيدن به قشر عظيم زنان و رد زمينههاي تبعيض در قوانين جامعه
* پرهيز از وابستگي و قطع هرگونه ريشههاي فرهنگي، سياسي، اجتماعي، اقتصادي
* گزينه خود باوري به آنچه استعداد و توانايي به حساب آيد
* سخت كوشي، همبستگي و جهاد براي استقلال براي رسيدن به تكامل
* ضرورت توجه به خطر از خودبيگانگي فرهنگي
* توسعه تعليم و تربيت عمومي و عالي در همه نقاط كشور و به حداقل رساندن گزينه بيسوادي
و خود اين اهداف و وجود سرشار گزينههاي بالا باعث شكل و حجم بخشي به هدفهاي فرهنگي در اين راستا است.
مقدمه
شاید بارزترین حقیقتی كه بتوان درباره اندیشه اسلامی معاصر در مسائل زنان گزارش كرد، آن است كه این نگرش دگرگون یا بازسازی نمیشود و به صورتی در نمیاید كه زنان آن را بپذیرند و با آن هم رای و موافق باشند، مگر اینكه خود بانوان برای دگرگونی و نواندیشی در زمینههای معرفتی و علمی نقش داشته و سهیم باشند.
حال پرسش آن است كه ایا بانوان توانستهاند نواندیشی اسلامی در مسائل زنان،نقش داشته باشند؟ اگر به بررسی میزان سهم و نقش فكری و فرهنگ زنان در زمینهها و بسترهای مربوط به آنان بپردازیم، حتماً بدین سؤال میرسیم و باز خواهیم پرسید: ایا این فعالیتها پیشروانه بوده و رنگ و بوی پیشرفت دارد، یا عقبگرد بوده و پسرو شمرده میشود، یا اینكه مردّد است؟!
آنچه در این باره به شكل اساسی بدان میپردازیم، نگرش زنان و ارزیابی آنان از فعالیتهای فرهنگی و فكری در این زمینه است.
البته مقصود از این گفتار و مقاله، منحصر كردن فعالیتهای زناان در قضایا و امور مربوط به خود نیست و نیز مقصود آن نیست كه بانوان جز درمسائل متعلق به خویش، آگاهی و تخصص ندارند (این پندار را بانوان نپذیرفته و رد میكنند و درحق خود ناروا میشمرند) بلكه مقصود آن است كه زنان، به مسائل خویش آگاهتر و نزدیكترند،
و بیش از همه نسبت بدان قضایا درایت و معرفت دارند، طبق درك و برداشت بانوان، این مسائل گرفتار كژاندیشی و سوء برداشت شده، به گونهای تفسیر و بیان میشود كه به دور از عدالت اسلامی است،در نتیجه نیازمند بازنگری و تصحیح میباشد؛ و این وضع نابسامان وقتی پیش میاید كه زنان در فعالیت و نظر دادن در مسائل و امور مربوط به خود، كنار نهاده شوند.
در حقیقت وقتی كه زنان پیشرفت خود در زمینههای فكری و فرهنگی را اعلام كردند درخواست داشتند وقتی از امور و مسائل خویش سخن میگویند، بدانان گوش دهند. اینان درك كرده و آگاه شده بودند كه در ادای نقش فكری و فرهنگی خود در مسائل مربوط به خویش، بسیار عقب ماندهاند، بانوان از این وضع به تنگ آمده، می خواستند خود از خویش سخن بگویند، تا بدین وسیله وجود و حضور خود را ابراز كنند و آنچه را در نبود و غیابشان بدانان تحمیل گشته بود، رد نمایند.
از آن زمان که زنان دیدگاه خود را ابراز داشتند (كه بیانگر آگاهیهای نوینی بود كه به دست میآورد و نیز مبین بیداری فكری و فرهنگی آنان بود)در افكار و تصورات و دیدگاه هایی كه طرح میكردند دقت داشتند، در نتیجه فهمیده میشد بیان آن دیدگاهها مورد نیاز بوده، میباید به آنها اهمیت داده و راه را برای طرحشان گشود، نیز میفهماند آنچه توسط بانوان بیان میشود، چه قدر ارزشمند است، چون اندیشه اسلامی را برمیانگیزاند و به جدل و بحثهای جدی وا میداشت و باعث میگشت به شیوه جدید و متفاوت با گذشته، درباره امور و مسائل زنان بحث و بررسی شود.
میتوان گفت اگر اندیشه اسلامی درباره نگرش به مسائل زنان دچار ضعف و كاستی شده بود، به سبب آن بود كه زنان در بیان نگرش فكری و فرهنگی خویش گرفتار ضعف و ناتوانی بودند. وقتی این پدیده را درك میكنیم كه شاهد باشیم چگونه زن وقتی سعی و تلاش كرد بر این ضعف چیره شود و بتواند افكار و تصوراتی را كه دارد، بیان كند و از آنها دفاع نماید؛
وضع بهگونهای گشت كه درباره «اندیشه اسلامی در مورد زنان» بدون فهم و دانستن سخنان زنان نمیشد سخن گفت و میبایست دانست چگونه زن خود را مینگرد و باور دارد، نیز باید دانست نظر او درباره مسائل و امور مربوط به خویش چه و چگونه است.
شاید به فهم زنان، رسیدن به چنین برایندی یا نزدیك شدن و توجه بدان، پیروزی فكری و فرهنگی شمرده میشد، زیرا باعث میگشت به دستآورد و باور اخلاقی و اجتماعی تبدیل شده، بدانجا بینجامد كه برای دستیابی به خواستهها و پشتیبانی از حقوق زنان و نیز بهبود زندگی و معیشت بتوان از آن بهره جست.