بازی کردن نقش رهبر، منبع اطلاعاتی، تصمیمگیرنده و رابط برای اعضای سازمان
مديريت عملي است که به صورت آگاهانه و مستمر انجام مي شود و به سازمان شکل مي دهد
درسال 1916 میلادی صنعتگری فرانسوی به نام هنری فایول[1] کتاب برجسته خود با عنوان "مدیریت صنعتی و عمومی" را منتشر کرد. وی نظریهای مستقل از نظریه مدیریت علمی فردریک تیلور، با نام مدیریت اداری ارائه نمود و کوشید تا جاذبه های تازه تری را برای جنبش نظریه اداری دست و پا نماید.
اصول چهارده گانه فایول عبارت بودند از:
1- تقسیم کار[2]: اصل تخصصی کردن نیروی کار به منظور تمرکز بر فعالیت جهت کارآیی بیشتر. تقسیم کار یا تخصص گرایی امکان تولید بالاتری را به دست می دهد زیرا هر فرد زمانی می تواند فعالانه کار کند که درآن زمینه از مهارت نسبتا بالایی برخوردار باشد .
2- اختیار و مسؤولیت[3]: اختیار حق صدور دستور و قدرت برای درخواست اطاعت از فرمان. به عبارت دیگر اختیار همان حق دستور دادن است . یک عضو سازمان در موقعیت و شغلی که قرار دارد، مسئول انجام اهداف سازمان است. برای تشویق و تنبیه افراد به خاطر خوب یا بد انجام دادن وظایف محوله، وجود مصوبات و مقررات خاصی از سوی مدیر الزامی است.
3- انضباط[4]: داشتن نظم و انضباط برای اداره صحیح یک موسسه بازرگانی امری ضروری است لذا در هر سازمان باید احترام و فرمانبرداری نسبت به قوانین و اهداف سازمان وجود داشته باشد . در این راستا به عوامل ذیل نیاز است:
سرپرستی در تمام سطوح و رده ها خوب باشد.
تا حد امکان مقررات و آیین نامه ها روشن و منصفانه باشد.
جریمه ها و پاداش ها مشخص و منصفانه باشد.
4- وحدت فرماندهی[5]: این اصل بیانگر آنست که برای کاهش تداخل و تناقض هر عضو سازمان باید دستورات را فقط از یک رده بالاتر دریافت کند و همچنین فقط مسئول پاسخگویی به او باشد. به عبارت ساده یک کارمند، تنها، باید از یک سرپرست دستور بگیرد.