بنام خداوند جان خرد
مقدمه
هرجاجمعي از انسان ها گردهم آمده اند، براي رفع
آسان تر و بهتر نيازهاي خود
به امنيت ، آسايش و سلامت
و هرنوع نياز ديگري ، هنجارهايي ساخته اندو همه را به
تبعيت از آن ها فراخوانده اند.
مجموعه هنجارها، البته
به تبع تاريخ ، جغرافي و طبع و طبيعت انسان ها
متفاوت و ميزان تبعيت
افراد و گروه ها از اين هنجارها
متغير
بوده است .مطابق همان هنجارها، هميشه متخلفان
را مجازات کرده و معمولاً به
همنوايان پاداش داده اند. اما
از همان آغاز بر
سر اين موضوع که
چه کسي متخلف
است و علت تخلف
او چيست ، مناقشات فراواني
وجود داشته است .
اينکه چه کسي هنجارها را ساخته ، چه کساني
متخلف را معرفي کرده و
چه کساني
از
تخلف از هنجارها و
به چه ميزان متضرر شده اند نيز
موضوعات مهمي بوده
که همگي حوزه
مباحث جامعه
شناسي
انحرافات اجتماعي را تشکيل
داده اند. اما تبيين اين موضوع
که چرا مردم از هنجارهاي
خاصي
سرپيچي کرده و مي کنند، هميشه و مثل
هر حوزه ديگري از مباحث
علمي ، برعهده نظريه هاست .پرداختن
به مباحث نظري
موضوع ،به ويژه زماني ضرورت
بيشتري پيدا مي کند که حجم کج
رفتاري هاي مردم از
سقف تحمل جامعه
فراتر رفته و نگراني هايي ايجاد
کرده باشد. در زمانه موجود که
برخي هنجارشکني ها از
جمله تخلفات رانندگي ، سرقت ، نابهنجاري هاي اخلاقي ، اختلاس و رشوه خواري ، تقلب ، اعتياد به مواد
مخدر، ايدز، کودکان
و زنان خياباني ، از حد معمول و آشناي
جامعه بيشتر شده و نرخ
فزاينده اي هم يافته
است ، همه جا و همه
کس مي پرسند چرا اين همه از مردم کج رفتاري
مي کنند، اينکه چه کاري درست و
کدام يک غلط ، چه
رفتاري بهنجار و کدام يک
نابهنجار است نيز هميشه مورد سؤال و مناقشه وتابع شرايط
زمان و مکان و فرهنگ
کنش گران و عوامل نظام
کنترل اجتماعي و مردمي
بوده که به
رفتارهاي آن ها
فصل اول مقدمه وبیان مسئله
واکنش نشان داده اند. هميشه
افراد خاصي را داريم که درگير جرم مي شوند. در مقابل مي توان گفت افرادي نيز
وجود دارندکه درطول عمر شايد براي يک
بار نيز هنجارشکني نمي کنند.مساله اي که دراينجا مطرح مي شود اين
است که آيا عواملي هستندکه تعيين
کننده اين مساله هستند.آيا عوامل خاصي را مي توان يافت که در افراد مجرم به
شکل بارزتري نسبت به افراد بهنجارديده
مي شوند.ویژگی
هایی به زنان نسبت داده می شودکه معتقد است، آنان با
توجه به خصیصه های رفتاری و واقعی شان یا کار مهمی انجام نمی دهند
یا کار خاصی ازپیش نمی برند از آنجایی
که این نسبت دادن ها به نقشهای واگذارشده،چسبیده است،مشروعیت
شان یک برنامه درحال پیشرفت است.
تغییر
چنین باورهایی شایدبه خلق فرصت هایی برای تغییروضع موجود و
تهدید نهادهای اجتماعی می انجامد که در آن،
مردان با بیشترین خطر روبرو می شوند و بعضی از زنان منافع خود
را باور می کنند ایا وضعیت زنان از وضعیت
مردانی که بصورت
تصادفی به دلیل رنگ پوست، یا بعضی از موقعیت ها، در فشار و رنج از سوی قدرتمندان
هشتند، تفاوت دارد
؟ من ادعا میکنم بله ،چرا که آنان نه تنها محنت می کشند - گاهی مشقت های نسبی – که
[ساختارهای]همپوشان شناختی و ایئولوژیکی را که
انقیاد
آنان را مشروع و عادی تعریف می کند،
را هم تحمل
می کنند.
جنس و حنسیت، نشانگران سازماندهی
کننده در تمامی جوامع هستند