مقدمه
در پژوهش ذیل فرصت خوبی است تا به این بهانه
از حیثیّت وشرافت وپاسداشت زبان همیشه بیدار وماندگار فارســی سخن بگوییم ودست به نقد،
کم لطفیهایی را که به علوم انسانی و به خصوص زبان فارسی شده و میشود، برشماریم. سخن
بر سراغراق نیست و هرگز گرد تعصب نمیگردیم. درنشستهای مختلف علمی - ادبی، شاخ و برگها
را بها دادهایم وشاید هم حقشان را گزاردهایم. امروز نوبت رکن است که در بوته امتحان
رود و خالصیها و ناخالصیها، بازشناخته شود. کردارها، موفقیتها،چالشها و اظهارنظرها،
چیزهایی هستند که امروز، اربابان سـخن و صاحبان قلم و اندیشه و پاسداران حریم زبان
وادب فارسی میخواهند تا، به دور از غرض ورزی، بازکاوند و بررسی کنند.
زبان مادری
فارسی، شناسنامه شریف و نشان شخصیت اصیل در جغرافیای زیستی ما است که بیان گر فخر و
یگانگی، تجمیع دل بستگی، پویایی و فرهیختگی ادبیات و ادبیان و تمدن و سابقه کهن ما
در فراخنای تاریخ است، که با خون دل ها و تحمل سختی ها و مصائب و تلاش های جان فرسای
پیشکسوتان و پیشقراولان عرصه ادب همچون مولانا، سعدی، حافظ، نظامی و خاقانی به عنوان
میراث و ودیعه ای گران سنگ به ما سپرده شده که ما نیز وظیفه داریم این امانت مرواریدگونه
را با حفظ ماهیت و اصالت و به گونه ای مطلوب به آیندگان بسپاریم و آنان را در خصوص
پاسداشت و صیانت از این میراث جاودان آگاه سازیم.
امروزه
به جهت اهمال و سستی و بی توجهی های برخی از متولیان و دستگاه های موظف به حراست و
صیانت و نگهداری ریشه و بن مایه و جایگاه و شریان حیاتی اصیل زبان فارسی از یک سو و
عدم دقت هایی که در بیان برخی به گوش می خورد و متن هایی که بدون رعایت قاعده و احساس
در اصول علمی- کاربردی زبان به چشم می آید کارش به جایی رسیده است که بعضی ها خیلی
راحت و بدون دغدغه واژه های بیگانه و نادرست بر سر زبان ها جاری می کنند و در مجموعه
های تصویری و آوایی و نوشتاری، واژه های نامأنوس و غیرمعمول و بدون قاعده و حتی گاهی
ملهم از ادبیات بیگانه را جایگزین کلمات فاخر و خوش آهنگ زبان فارسی کرده اند.
بيان مسئله
ادبیات
فارسی نقشهای بسیاری دارد؛ ازجمله تبیین و تـوصیف جهـان، بازسازی انسانیت، امکان آفرینشگری،
پرورش و تهذیب اخلاق، تبلیغ و ترویج ارزشها و لـذت بخشی. اما زبان و ادبیات، مهمترین
وسیله انتقال اندیشه و تجربه هستند. ادبیات آزمایشگاه بزرگ حوادث اجتماعی و اخلاقی
است. آیینهای است تمام نمای که جرز و مدهای فرهنگی، اجتماعی و تاریخی ملتها ازآن
نمایان است. ادبیات چراغ راهنمای انسانها به شمار میرود. (ر.ک. حدیدی، 1381 :
3)
حال
ادبیات چه میکند؟ این آینه راجلا میدهد و زنگار نامردمیها و ناجوانمردیها را از آن میزدایـد.
ادبیات
اخلاقی، اجتماعی و عرفانی ما همگی آینه سازند.ادبیات و تهذیب اخلاق: « اخلاقیّات»،
یکی ازموضوعات مهم و گسترده در ادب فارسـی است. این بحث، ریشه در ادب تعلیمی دارد.
ادب تعلیمی به آن نوع ادبی اطلاق میشود که به جهت تعلیم و تربیت به وجود میآیند.
کتابهای دینی ما هم در کنار آثار اخلاقی، به عنوان یکی از گنجینههای ارزشمند اخلاقیات
به شمار میروند. قرآن، کتاب انسانسازی است و سراسرپند و اندرزهای اخلاقی و اجتماعیاست.
کلمات قصار بزرگان دینی ما و پایهگذار مکتب اسلام، حضرت رسول و نهجالبلاغه مولا علی(ع)،
همگی چراغ هدایت و راهبر صداقت و حقیقتاند.
همـه این روشناییها جاودان، در عمق ادبیات ما هم نهفته است. به یک نمونه اکتفا میشود:
در قرآن درباره «صبر» میخـوانیم: «استعینوا بالصبر و الصلوه و انها لکبیره الاعلی
الخاشعین.» (سوره بقره، آیه 45) مولوی همین مضمون را در مثنوی با زبانی نرم و روان
به صورت کیمیایی معرفی میکند که:
صد هزاران کیمیا حق آفرید کیمیایی همچوصبر، آدم ندید
(مولوی،
1369، دفتر دوم، بیت 1856)
پس
رسالت هر دو یکی است. زبان فرق میکند. درقرآن و نهج البلاغه مولا، فراوان در باره«بی
اعتباری و پست بودن این دنیای دون وعالم بوقلمون» سخن رفته است. ازجمله درقرآن: «اعلموا
انمـا الحیوه الدنیا لعب و لهووزینه و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال والاولاد
... وما الحیوه الدنیا الا متاع الغرور.» (سورة حدید، آیه 20) و در نهج البلاغه: «الدنیا
قدتصرمت وآذنت بانقضاء، وتنکرمعروفها و ادبرت حذّآء، فهی تحفز بالفناء سکّانها وتحدو
بالموت جیرانها، وقد امرّمنها ماکان حلوا، وکدر منها ماکان صفوا…» (نهجالبلاغه، خطبه 52) همین مضمون را،حافظ این گونه بیان کرده
است: