داستان در مورد دختری بنام آوا هست که طبق رشته تحصیلی دومش در شرکت معماری شروع به کار میکنه. مدیر فنی شرکت مهندس آرتین از روز اول سر ناسازگاری با او میذاره و اذیتش میکنه. ولی آوا بر حسب یک اتفاق جونشو نجات میده. پدر آوا یک نظامی هست که روی پرونده فروش وقاچاق دختران ایرانی کار میکنه. بخاطر خطری که خانواده آوا رو تهدید میکنه آوا مجبور میشه با تایید مافوق پدرش با آرتین هم خونه بشه... اما ماجراهای بعدی که براشون پیش میاد مسیر زندگیشونو عوض میکنه...
برچسب ها:
رمان رمان عاشقانه آوای زندگی رمانزندگی داستان داستانهای کوتاه داستانهای عاشقانه نویسندگی