موضوع : جسارتی در گرایش و پیدایش شیعه
توضیح: این فایل به صورت ورد و آماده ی پرینت می باشد
انسان زنده و پويا و تلاشگر با تكيه بر انديشه هايش هويت مي يابد و شناخته مي شود نگرشي با تكيه بر كنش ها و واكنش ها و راه و رسم هاي انسان برتر . الگو، اسوه بي ترديد راهگشا و راهنماست . و دوسوي يك مرز همراه درمقابل با يكديگر صف آرائي كرده اند .
سمت و سوي حق و جبهه باطل ، پرچم ايمان و بيرق كفر، و بدون تقابل اين دو كه زندگي شايد تحمل و روزمرگي باشد و خورد و پوش و چه و چها .
سرنوشت شيعه دردوران تلخ و شيرين تاريخ پرماجرايش عبرت آميز پند آموز است ازتشكيل نخستين هسته مقاومت درمقابل بدعت گذارها ، پوست خز پوشها ، رانت خواران و …
تا امروز كه نگرش دنياي غارتگر درمقابل شيعه جر تحريف حقايق و برخورد حذفي فيزيكي نيست . تشيع همواره برپاي ايستاده است .
و دشمنان اين مكتب پس از يأس از مبارزه منطقي و روياروي و اصولي بسيار كوشيده اند با تحريف اصول تشيع و پيرايه بستن به آن تا مرز خرافه و گزافه از تلالو انوار درخشان ارزشهاي آن بكاهند .
اما دراوج آوازه گري دشمنان شيعه ، مكتب تشيع همواره توانسته است جايگاه تاريخي خود را حفظ كند . جستار حاضر كنكاشي به تعجيل و تلميح است و مشتي است نمونه خروار كه بيشتر از زبان دشمنان شيعه آورده شده اميد كه بينان انديشه سترگ باخواندن اين صفحات استحكامي بيشتر يابد .
بعداز رحلت پيامبر اكرم ، درباره جانشيني حضرت درميان مسلمانان اختلاف شديدي پديد آمد و همين نظرات مختلف سبب بوجود آمدن فرق مختلفي نيز شد . ازسوي ديگر لزوم صدور قوانين جديد براي مسائل ديني و سياسي و اجتماعي سبب شد كه دانشمندان اسلامي با توجه و بهره گيري ازقرآن و سنت رسول اكرم و احاديث و اعمال جانشينان رسول خدا ، علم جديدي به نام فقه را به وجود آورند ، كه دراين علم به اعمال و رفتار روزمره انسان درجامعه اسلامي پرداخته شده و قوانيني صادر مي شود .
ازقرن دوم و سوم هجري و مخصوص دردوره عباسيان و زمان مأمون خلفه عباسي جدلها و بحثهاي مذهبي فرق مختلف شدت گرفت . عيسوي و يهودي و زرتشتي و ساير اديان به آزادي هريك دلايلي را جهت اثبات حقانيت خويش عرضه مي كردند و با مدعيان ساير اديان به مباحث و مجادله مي نشستند . دراين ميان دانشمندان اسلامي جهت دفاع از اسلام ، علمي به نام علم كلام را پديد آورند. علم كلام درباره حقانيت دين اسلام و اصول دين بحث مي نمود و وظيفه پاسداري از دين را برعهده داشت .
فرقه شيعه نيز عقايد و نظرات خاصي درباره علم فقه و كلام دارد . مي دانيم كه شيعيان كساني هستند كه تنها حضرت علي (ع) را به جانشيني حضرت رسول اكرم سزاوار مي دانند و حضرت علي (ع) را امام اول خويش مي شمارند . ازنخستين شيعيان مي توان مقداد بن اي سود ، سلمان فارسي ، ابوذر غفاري و عماربن ياسر را نام ببريم . اماگروندگان به حضرت علي درقرون بعدي به چندين فرقه مختلف تقسيم شدند كه مشهورترين آنها عبارتند از اماميه ، اسماعيليه و علويه . درزير به توضيح هريك خواهيم پرداخت وليكن لازم به ذكر است كه همگي فرق زير با نام شيع ناميده مي شوند .
غلاة يا غاليه : اين گروه كساني بودند كه درحق حضرت علي و فرزندانيش غلو مي كردند و اعمال ما فوق تصور بشر و الوهيت الهي بديشان قايل مي شدند و به اين سبب ايشان را با جمع كلمه غلو كنندگان يا غليه ناميده اند . اين دسته درواقع شيعه محسوب نمي شوند ، اما مورخان و ملل و نحل معمولاً ايشان را جزو فرق شيعه مي آورند .
اماميه : ايشان حضرت علي (ع) راامام مي دانند و بيعت كنندگان با ابوبكر و خلافت ابوبكر و عمررا گمراه مي دانند . مخالفين و دشمنان شيعه چون اين فرقه خلافت ابوبكر و عمر را در كرده اند به ايشان نام رافضه داده اند . اماميه نام عمومي شيعه وشيعيان دوازده امامي نيز مي باشد .
زيديه : اين دسته بعد از حضرت سجاد (ع) دركوفه با فرزند حضرت به نام زيد بيعت كردند . اين واقعه درزمان خلافت هشام بن عبدالملك رخ داد .
كيسانيه: اين فرقه ازشيعه امامت را حق محمد حنفيه پسر ديگر حضرت علي بن ابي طالب (ع) مي دانند كه مادرش دختر حضرت رسول (ص) نبود . كلمه كيسانيه برگرفته شده از لقب مختار بن ابي عبيدثقفي مي باشد كه به نام كيسان ملقب ود . (عباسيان)
راونديه : بعداز مرگ محمد بن حنيفه در سال 81 هجري قمري ، از دل فرقه كيسانيه ، راونديه پديد آمد . بدين ترتيب دسته اي از فرقه كيسانيه با ابوهاشم عبدالله پسرمحمد بن حنيفه بعيت نمودند و چون وي درسال 98 ه . ق وفات يافت ، گروهي از پيروان او با محمد بن علي بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب بيعت نمودند و امامت حق محمد بن علي كه ازفرزندان عباس عموي پيامبر بود دانستند . اين گروه از اين پس به شيعه آل عباس يا روانديه معروف شدند . در مقابل شيعه آل عباس ، شيعه علويه قرارداشتند .
علويه : يا علويان اسم عام شيعيان مي باشد كه بخصوص دردوره عباسي اين كلمه رونق زيادي گرفت . علويان بعد از اميرالمؤمنين (ع) و دو فرزندش ، حضرت زين العابدين ابو محمد بن حسين را امام مي دانستند و پس از شهادت آن حضرت ، درمقابل زيديه كه زيدرا قبول مي كردند اين گروه برخلاف ايشان ابوجعفر محمد بن علي (114-59 ه.ق)
فرزند ديگر امام چهارم را كه باقرالعلوم لقب داشت ، امام پنجم مي شمارند و پس از امام پنجم ابوعبدلله جعفربن محمد الصادق (148-83) را به عنوان امام ششم مي شناختند . اما بعد از وفات امام ششم ، شيعيان علوي به شش فرقه منقسم شدند ، كه معروفترين آنها عبارتند از :
ناووسيه : پيروان اين فرقه معتقد بودند كه امام ششم وفات نيافته بلكه غيبت كرده و روزگاري برمي گردد و جهان از عدل او لبريز مي شود و اومهدي موعود است . اين فرقه را ناووسيه مي گويند .
اسماعيليه : اين فرقه اعتقاد به زنده بودن اسماعيل فرزند امام جعفر صادق داشتند و اسماعيل را جانشين حضرت مي دانند رئيس اين دسته ابي الخطاب محمد بود و ازاين روي گاه ايشان را خطابيه مي نامند . درواقع اين گروه منشاء اصلي فرقه اسماعيليه است كه شهرت فراواني يافت (حسن صباح و اسماعيليان )
مباركيه : بعداز رحلت حضرت امام جعفر صادق ، عده اي دور محمد بن اسماعيل راگرفتند و رئيسي پيدا كردند به نام مبارك كه نام اين فرقه ازوي گرفته شده است . درواقع مباركيه منشعب از اسماعيليه است و گروهي از اسماعيليان نيز به اين فرقه گرويدند .
قرامطه : اين نام ، قرمطويه ، نام اسماعيليا ن نيز مي باشد . قرامطه دراصلي كساني بودند كه عقيده داشتند روح امام ششم به بدن ابي الخطاب وبعد از او به بدن محمد بن اسماعيل انتقال يافته و امامت حق فرزندان محمد بن اسماعيل است . پس قرامطه نيز از دو فرقه خطابيه و مباركه پديد آمدند سبب نامگذاري آنها به قرامطه نيز اين بود كه رئيس اسن دسته شخصي بود به نام قرمطويه .