این مقاله بصورت Word و قابل ویرایش است همچنین آماده پرینت می باشد
موضوع : تحقیق مفهوم هنر
هنر قديم است به قدمت بشريت تاريخ هنر ملت ها نموداري از استعداد ها و تواناييها و انديشه ها و پشتكار و پايداري و استقامت آنها مي باشد آثار مكشوف از طبقات مختلف زمين گوياي تمدنهاي گوناگون و اوضاع جغرافيايي و تأثيرات مذهب و سياست و اقتصاد و سيستم حكومت اجتماعي و وضع زندگي ويژة ملت هاست كتاب حاضر كه از ماقبل تاريخ آغاز شده و مطالب آن به وجهي فشرده به اوايل قرون وسطي پايان مي پذيرد همانند سينمايي هنرهاي مصور ملتهاي: آشور كلده سومر ايران يونان روم هند و چين را از برابر نظر شما مي گذراند و از تحول تمدنها و انگيزة نشيب و فراز آنها تا آنجا كه بر ما مكشوف و معلوم گشته است خواننده را آگاه مي سازد اين كتاب به نيت تدريس در رشته باستان شناسي دانشكده ادبيات تهران كه از سال گذشته به برنامة دروس اين رشته افزوده گشته است فراهم آمده است باستان شناسي مخصوصاً در كشورهايي مانند ايران كه تمدني بزرگ و باستاني دارند رشتة بسيار مهم و سودمندي است زيرا صرف نظر از كشف آثار نبوغ نياكان و دريافت راز مقاومت ها كه درنشيب و فرازهاي زندگي و تماس با ملل مختلف به مرحلة بروز و ظهور رسيده است و موجب غرور ملي و تقويت نيروي رواني و سرافرازي باطني نسل حاضر و آينده است از نظر حسن جريان زندگي و تماس با ملل مختلف گيتي و جلب سياحان و رونق بازار اقتصاد كشور نيز اهميت بسزايي دارد هر چه بيشتر بدين رشته توجه شود بيشتر فرزندان اين آب و خاك و اجد صلاحيت علمي براي كاوش و كشف مي گردند و كشور را از متخصصان خارجي كه هرگز اين علاقه و بي غرضي و اطلاع از آداب و رسوم محلي را ندارند بي نياز مي سازند به سبب محدود بودن صفحات كتاب ارائه پاره اي تصاوير كه شرح آنها در مت آمده است ميسر نشد و از هر سبك و يا موضوعي فقط يك يا دو نمونه ارائه گشته است اميدوارم با پرژكسيون و تصاوير رنگين كه در دست تهيه است آثار هنري همواره موجود بوده و جاودانه وجود خواهند داشت و براي سعادت بشري اصلي اساسي بشمار مي روندآثار هنري تجارب انساني هستند كه شكل به خود گرفته اند و ما از دريچة حواسمان بدانها مي نگريم و لذت مي بريم ما نقاشي و رقص را با چشم مي بينيم ادبيات را با گوش مي شنويم و هم با ديده مي نگريم موسيقي را استماع مي كنيم نقشي بر سنگ يا بر سطحي فلزي يا گلي را با دست لمس مي كنيم و نرمي مخمل يا ابريشم را بمدد حس لامسه احساس مي كنيم لكن راه هنر به همين سادگي نيست تأثيرات حسي ما به عكس العمل هاي احساسي منجر مي شود و ذكاء ما به عقل مي انجامد و سرانجام احساس و ذكاوت ما به مرحلة ادراك منتهي مي گردد اين ادراك چگونه حاصل مي شود فرمولي قطعي و صريح موجود نيست كه ادراك هنري را روشن كند پيچيدگي يا تعقيد پديده اي كه هنر نام دارد در آنست كه از نظرهاي گوناگون مورد بحث قرار مي گيرد و هيچيك از اين نظرها را بر ديگري برتري نيست هر كس در برابر يك اثر هنري از نقطه نظر خود نقطه نظري كه عادت و اخلاق و روحية شخصي او در آن دخالت دارد قضاوت مي كند و اين قضاوت با قضاوت ديگري كه ديد خاص و متفاوتي دارد بي شك ديگرگون خواهد بود در نقد هنري مهم اين است كه نقاد از تمام نقطه نظرها هنر را مورد مطالعه قرار دهد و اين چنين ادراكي ذكاوتمندانه و غني خواهد بود بنابراين در مطالعة يك اثر هنري مي بايد اصول زير را در نظر داشت بايد دانست كه يك اثر هنري عبارت از شكل يا فرمي است كه هنرمندي آفريده است اين اثر بر اساس قواعد زمان و مكان و تمدني خاص بنا شده است داراي موضوع و محتوي مي باشد و معمولاً خدفي را شامل است بهتر است در اين اصول تعمق و موشكافي كنيم: هنري واجد فرمي است يعني داراي ساختماني سرشار از زندگي است كه به مجموعة هم آهنگي منتهي شده اسسست اين ساختمان اصيل باعث مي شود كه اثر هنري از اشياء ديگر تميز داده مي شود اين اثر راچه كسي آفريده است هنرمند پس هنر عبارت مي شود از تجسم يك تجربة انساني و هنرمند هم كسي است كه از ميان تجارب زندگي خود موادي بر مي گزيند آنها را مي آرايد يا مي پيرايد و بدانها شكل مي بخشد توماس مونرو Thomas Munro بنابراين خلق آثار هنري فعاليتي است تركيبي يعني عبارتست از انتخاب مواد و بهم پيوستن آنها بوجهي كه مجموعه اي كامل از آن به دست آيد اگر اين مجموعه داراي آن خاصيت نامحسوس وحدت باشد اگر زندگي دروني در آن بدر بخش هنرمند در خلق اثر خود توفيق يافته است تنها همين خاصيت نامحسوس است كه اهميت دارد لاورنس DHLawrence يك اثر هنري ممكن است از نظر تكنيك قابل انتقاد باشد و درعين حال عاري از حيات هم جلوه كند اما وجود همين خاصيت دروني و نامحسوس آنرا مافوق انتقاد قرار دهد اين گفته كه از چيني ها ست مؤيد اين ادعاست: اگر نقاشي بخواهد نقش ببري را با مهارت ترسيم نمايد در صورتي موفق مي شود كه در درون خويش احساس كند كه خود به توانايي و قدرت ببري مي باشد بيننده و منقد هنري يك اثر هنري را از جهت مخالفي و را نقطة نظر هنرمند مشاهده مي كند يعني از نظر تحليلي مي نگرد نه از نظر تركيبي به بيان ديگر تماشاچي اثر تمام تمام شده و شكل و فرم كامل را مشاهده مي كند اما منقد مي كوشد در بيابد كه هنرمند چگونه مواد را بهم پيوسته است تا اثر كاملي را كه اينك در برابر اوست بوجود آورده است هر چند مشكل است كه بيننده عين تجربة هنرمند را از دريچة اثر هنري او بيازمايد اما منقد اثر هنري به اين تجريه بي حد نزديك مي گردد و در اثر ممارست به جايي مي رسد كه عين احساس دروني يعني جوهر و اصل روحي و نا محسوس هنر را درك مي كند گفتم: يك اثر هنري شكلي است كه به وسيلة هنرمند از تجربة انساني او ترسيم يافته است اينك اضافه مي كنيم: كه ريشه و زمينة اين اثر در تمدن ملتي است كه هنرمند از آن بر خاسته است هنر در زمان وجود دارد و وابسته به زمان است نيروهاي اجتماعي اقتصادي سياسي و مذهبي در هنر تأثير شگرف دارند از اين نظرها كه به هنر بنگريم مي بينيم هر فرمي در هر زماني گوياي سبكي است و سبك عبارتست از راه و رسمي معين در زماني كه اثر هنري بوجود آمده است سبك راه و رسمي است كه تمام آثار هنري را در يك زمان به رنگي خاص مي آرايد رنگي كه خاص زمان معين و خاصيت رنگي همان زمان است معماري نقاشي مجسمه سازي سفال سازي و فلز كاري ادبيات موسيقي نمايش و خلاصه تمام مظاهر هنري يك عهد به رنگ زمان همان عهد رنگ آميزي شده اند به طوري كه هر هنر در هر زمان بيان كنندة هنر ديگر همان زمان است سبك نيز بسمان زمان هرگز ساكن و ثابت نيست بلكه گذر است نطفة سبكي تكوين مي يابد سپس به بلوغ مي رسد و آنگاه مي پژمرد و زوال مي يابد بنابراين ممكن است يك اثر هنري از سبك زمان خود پيروي كند ممكن است يك اثر هنري انقلابي باشد و هنرمند چنين اثري ديده به آينده داشته باشد به آزمايش بپردازد مواد تازه اي را كه سروش سبك نوي است در اثر خود بگنجاند
يك اثر ادبي نيز بسان يك قطعه موسيقي است
روش هاي براي تزيين ظروف سفالين